مگر میشود به یک آدم عاشق فرمان داد که دیگر عاشق نباشد؟
مگر میشود به یک آدم عاشق فرمان داد که دیگر عاشق نباشد؟
این خوانندهٔ موسیقی سنتی ایران تلاش میکند تا در کنسرتهایش معمولا قطعات جدیدی را اجرا کند که برای شنوندگان همیشگیاش تازگی داشته باشد. با این حال در گفتوگو با سایت «موسیقی ما» ضمن بیان این مطلب میگوید: «در این سالها، بیشتر خوانندگان زن مجبور بودهاند یا قطعات تکراری بخوانند یا خودشان آهنگسازی کنند، چرا که هیچ خوانندهٔ مردی حاضر نیست که برای آنان قطعه بسازد، هر آهنگسازی دلش میخواهد تا قطعهای که میسازد توسط همه شنیده شود و وقتی آن قطعه را یک خوانندهٔ زن اجرا میکند، معمولا این امکان وجود ندارد؛ از آن طرف به خاطر آنکه در کنسرتهای ویژهٔ بانوان امکان تبلیغات ندارد، نمیتواند از پس هزینههایی که یک آهنگساز انجام میدهد، برآید و به همین خاطر است که معمولا بانوان مجبور به اجرای قطعات تکراری در کنسرتهایشان هستند.»
او میگوید در این سالها هیچ آهنگساز مردی حاضر به همکاری با زنانِ خواننده نشد، حتی میگوید تعدادی از آنان که شاهد آن بودند که بخش مهمی از موسیقی از جامعه حذف شده است، از این مساله راضی و خوشحال هم بودند، چون فکر میکردند، تعدادی از رقیبانشان از صحنه حذف شدهاند: «هیچ آهنگساز مردی تلاشی نکرد تا باری از دوش زنانِ موسیقیدان بردارند و به آنها کمک کنند تا فعالیتهایشان را ادامه دهند. اما در این سالها زنانی که عاشق موسیقی و هنرشان بودند، با تمام وجود تلاش کردند تا این هنر را حفظ کنند. آواز برای ما یک «عشق» است؛ مگر میشود به کسی فرمان داد که دیگر عاشق نباشد؟»
او میگوید یکی از مشکلات اجرای موسیقی توسط بانوان علاوه بر نداشتن آهنگساز، نوازندهٔ خوب است: «کمتر نوازندهای وجود دارد که بتواند بدون نقص جواب آواز بدهد. خب از آن طرف رقابتی وجود نداشته است که زنان آوازخوان بخواهند خودشان را ارتقا بدهند و به همین خاطر است که موسیقی بانوان به وضعیتی دچار شده است که هماکنون میبینید.»
با تمام این مشکلات، او هیچوقت حاضر نشده است تا به اجرای کنسرتهای همخوانی بپردازد، اصلا وقتی در برابر این پرسش قرار میگیرد، با سرعت میگوید: «هیچوقت دلم نخواسته با کسی همخوانی کنم. اصلا با چه کسی همخوانی کنم؟ من که از موسیقی به فکر پول درآوردن نیستم که به این چیزها فکر کنم.» او البته همیشه تفکرات خودش را داشته است، برای همین است که در دههٔ ۶۰ اقامتش از آلمان را هم رها میکند و به ایران برمیگردد، حتی با وجود سالها سکوت. «هنگامه اخوان» که پیش از ممنوعیت اجرای موسیقی توسط بانوان، با بسیاری از آهنگسازان بزرگ از جمله محمدرضا لطفی و پرویز مشکاتیان همکاری داشت، چندی قبل در تهران و برخی شهرستانها کارگاه آواز برگزار کرد. خودش دربارهٔ انگیزهٔ برگزاری آن کارگاه گفته بود: «من بیش از ۴۵ سال است که در این زمینه فعالیت میکنم و همچنان فکر میکنم اول راه هستم. برای اینکه در هنر به جایگاهی مشخص دست پیدا کنید، باید ریاضت بسیار زیادی بکشید. این درست همان مسألهای است که همیشه دلم میخواسته تا با هنرجویانم مطرح کنم؛ یعنی خودم را تنها محدود به رفع اشکالات آوازی نمیدانم. به هر حال اینجا برای اجرای بانوان محدودیتهای بسیاری وجود دارد و کسی که در زمینهٔ آواز فعالیت میکند یا به این هنر علاقه دارد باید در همین وضعیت به اجرای برنامه بپردازد.»
او میگوید کسی که در زمینهٔ آواز فعالیت میکند، باید نگاهی سختگیرانه به این هنر داشته باشد: «حالا در زمینهٔ آواز بانوان خلاهای بسیار شدیدی وجود دارد. عدهای از بانوان تنها مدت کوتاهی بعد از آنکه کلاسهای آواز را از سر گذراندند، میخواهند به اجرای برنامه بپردازند و انتظار دارند تا در آلبومها و کنسرتها شرکت کنند، در حالی که زنان باید به این نکته توجه داشته باشند که باید در هنر ریاضت کشید تا به جایگاهی مناسب دست پیدا کرد.»
هنگامه در دهه سالگی قطعهٔ «دل خون شد از امید و نشد یار یار من _ای وای بر من و دل امیدوار من» را در آواز دشتی اجرا کرد. پس از مدتی با تشویقها و حمایتهای استاد تجویدی در آزمون آواز رادیو قبول و وارد رادیو شد. پس از این موفقیت در کلاس درس استاد ادیب خوانساری که برای تربیت هنرجویان هفتهای ۲ بار در کلاس رادیو شرکت میکرد حضور یافت و در حدود ۱۰ سال آموزش او به درازا کشید و پس از آن هم به دلیل بیماری استاد کلاسهای رادیو تعطیل شد و او برای ادامهٔ آموزش به خانهٔ استاد میرفت و بدین سان میتوان گفت که هنگامه اخوان تنها یادگار استاد ادیب خوانساری است. پس از فوت استاد از چند استاد دیگر مثل ظلی، دوامی، اقبال سلطان و طاهرنژاد درسهایی گرفت.
هنگامه اخوان از سال ۱۳۵۵ با گروه شیدا، سماعی و عارف آغاز به کار کرد و فعالیتش را با بازسازی آثار قمرالملوک وزیری شروع کرد.