خنیاگران جعبه جادویی
خنیاگران جعبه جادویی
کمپانیهای بزرگ فیلمسازی، بخش ویژه و مهمی را به چارت کاریشان اضافه کردهاند و آن بخش قرار است به صنعت «موزیک ویدئو» بزرگان موسیقی خوراک دهد و موفقیت در این عرصه میتواند نام و اعتبار یک شرکت کوچک را به یکباره از این رو به آن رو کند.
میزان تأثیرگذاری متقابل تصویر و موسیقی در حالی در دوره حاضر به یک اصل بدیهی تبدیل شده که این موضوع در ایران، نهتنها هرگز جدی گرفته نشده، بلکه از ابتداییترین امکانات و سیاستگذاریها نیز محروم است.
در پرونده حاضر که در روزهای آینده نیز بخشهای مختلف آن منتشر خواهد شد، «رابطه موسیقی با تصویر، سریالها و فیلمهای سینمایی» و تأثیر متقابل آنها بر یکدیگر را بررسی میکنیم. با برخی منتقدین و صاحبنظران این حوزه گفتوگوهای مفصلی خواهیم داشت و به بهانه پخش و فراگیری سریالهای پرطرفداری چون «شهرزاد»، «دندونطلا» و… و حواشی خوانندگی و آهنگسازی در بخشهای مربوط به این سریالها، گزارشها و گفتگوهایی را منتشر خواهیم کرد.
در بخش اول این گزارش با یک فلاشبک و نگاهی گذرا، درباره تأثیر تلویزیون، سینما و سریالهای شبکه نمایش خانگی در معرفی خوانندههای جوان در سالهای گذشته و ماندگارترین ترانههای فیلمهای سینمایی بعد از انقلاب با شما حرفهایی داریم که در ادامه میخوانید.
- * وقتی تلویزیون حرف اول و آخر را میزد
در سالهای ابتدایی انقلاب تلویزیون تنها رسانه فراگیر در کشور بود که با توجه به انحصار رسانهای و عم پیدایش رسانههایی چون اینترنت و شبکههای ماهوارهای در آن روزگار، در میان عموم جامعه ایرانی، حرف اول و آخر را میزد. موسیقی در آن سالها در محدودیت به سر میبرد و تنها موسیقی کلاسیک و سنتی ایرانی مجال عرصه داشت. به تدریج و با ورود به دهه هفتاد، پای سرودهایی که رد پایی کمرنگ از موسیقی پاپ در خود داشتند، به تلویزیون باز شد و گهگدار در مناسبتهایی چون اعیاد و جشنها، چهرههایی چون مهرداد کاظمی، عباس بهادری، بیژن خاوری، مهدی سپهر، حمید غلامعلی، پرویز طاهری، حسن همایونفال و… حضور مییافتند و توجه جامعه ایران را به خود جلب کرده بودند؛ خوانندههایی که زیر نظر مرکز موسیقی صدا وسیما فعالیت میکردند و به مرور پس از شناخته شدن در تلویزیون، اقدام به انتشار آلبومهای گروهی و بعضاً مستقل میکردند. پس طبیعی بود که شهرت و فروش آلبومهایشان را مدیون تلویزیون باشند.
از سال 76 و با سیاستهای بازتر دولت اصلاحات، سرودهای تلویزیونی رنگ جدیتری از موسیقی پاپ به خود گرفتند و نسل دوم ستارههای تلویزیونی (نسل اول خوانندگان پاپ) با چهرههایی چون خشایار اعتمادی، محمد اصفهانی، علیرضا عصار، شادمهر عقیلی، ناصر عبداللهی، سعید شهروز و… از راه رسیدند و با اجرا در برنامههای مختلف و پخش آثارشان روی تصاویری که عمدتاً طبیعت و گل و بلبل بود، توانستند اسم و رسمی برای خود دست و پا کنند.
- * موج تیتراژخوانی
در سالهای ابتدایی دهه هشتاد صدا و سیما به ویژه در سریالهای مناسبتی از جمله ماه رمضان و ماه محرم توجه ویژهای به موسیقی و ترانه تیتراژهایشان نشان دادند و آثار پرمخاطبی در آن روزگار شکل گرفت. استقبال مردمی از این ترانهها -در زمانهای که هنوز شبکههای ماهوارهای و اینترنت به بستر پخش موسیقی تبدیل نشده بودند- موج تیتراژخوانی را به راه انداخت و خوانندههای مختلف (که بخت فعالیت در آن دوره را داشتند) یکی پس از دیگری توانستند خود را به مخاطب مشتاق موسیقی معرفی کنند.
پیش از آن و در سالهای انتهایی دهه هفتاد، ترانه تیتراژ سریالی چون «پهلوانان نمیمیرند» (محصول 1376 به کارگردانی حسن فتحی) با صدای محمد اصفهانی به شدت سر و صدا کرده بود. ترانهای با مطلع «ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان». پس از آن سریال «روزگار جوانی» (محصول 1377 به کارگردانی شاپور قریب و اصغر توسلی با فیلمنامه اصغر فرهادی) است که ترانه تیتراژش فراگیر میشود. «مثل یک رنگینکمون هفترنگ…» با موسیقی ساسان جمالیان و صدای محمدرضا عیوضی. اینها و چند ترانه تیتراژ دیگر اگرچه به شدت فراگیر شدند، اما موج توجه به ترانههای تیتراژ، با سریال «گمگشته» (محصول 1380 به کارگردانی رامبد جوان) و با ترانه علی معلم و موسیقی و صدای مجید اخشابی شکل گرفت. «میگن فرشته روزهشو با گریه افطار میکنه». اخشابی با پخش این سریال و موفقیت ترانهاش، به پای ثابت ترانههای تیتراژ تلویزیون تبدیل میشود و اگرچه بسیاری این مسأله را به رانت حضور او در شورای موسیقی صدا و سیما مرتبط میدانند، اما کسی نمیتواند منکر استقبال از ترانههای تیتراژی که او خوانده بشود.
- * ستارهها در تلویزیون
سالهای ابتدایی دهه هشتاد را پشت سر میگذاریم و ترانههای تیتراژ به مهمترین ویترین خوانندههای داخلی برای معرفی به مردم و شنیده شدن تبدیل شده است. تلویزیون همچنان توسط مردم دیده میشود و خوانندگان مختلف با ترانههای تیتراژهای رنگارنگ از راه میرسند و دل مردم را میبرند. یک روز احسان خواجهامیری با «برای آخرین بار»، «میوه ممنوعه» و «سلام آخر»، روز دیگر علی لهراسبی با «حس غریب»، «پیلههای پرواز» و «دلنوازان»، رضا صادقی و محمد علیزاده با «کولهپشتی» و… محسن یگانه با «ماه عسل» همه را درگیر خود میکند و این ماجرا ادامه دارد.
حتی علیرضا قربانی هم با خواندن تصنیفهایی برای «شب دهم»، «مدار صفر درجه»، «کیف انگلیسی» و… است که در میان عامه مردم شناخته شده و به شهرت میرسد. ستارهها یکی پس از دیگری به محض معرفی در تلویزیون و کسب نام و شهرت، آلبومشان را به بازار میفرستند تا پاپ بعد از انقلاب، به شکل محسوس و غیرقابل کتمانی در ابتدای حیات خود، مدیون تلویزیون باشد.
نکته مهم در این میان این است که نباید این دِین را صددرصد دانست و فراموش کرد که بسیارانی بودهاند که علیرغم استفاده از امکان خواندن ترانه تیتراژ مهمترین برنامهها به هیچجا نرسیدهاند و کسانی که با خواندن این تیتراژها موفق شدهاند، حتماً حرفی برای گفتن داشتهاند و تلویزیون بستر مناسبی برای عرضه در اختیارشان گذاشته است.
- * مافیا
مشخص نیست نخستین کسی که لفظ «مافیای تیتراژخوانی در تلویزیون» را در ادبیات محاوره هنرمندان و مردم جامعه جا انداخت، چه کسی بود. چهرههای زیادی در سالهای گذشته نسبت به حضور دائمی برخی چهرههای موسیقی به عنوان خواننده ثابت تیتراژ سریالهای پُرمخاطب اعتراض کردهاند و شاید یکی از اصلیترین دلایل محدودتر شدن حضور ستارهها در سالهای گذشته، شدت گرفتن این بحثها باشد. بسیاری از هنرمندان از ترس اینکه عنوان «خواننده تلویزیونی» و «مافیای تیتراژ» به آنها اطلاق شود، دیگر حاضر به خواندن ترانه برای سریالها و برنامههای تلویزیونی نشدند و گسترش استفاده از اینترنت در ایران نیز مزید بر علت شد که دیگر اینترنت به مهمترین رسانه معرفی صداهای جدید به مخاطبان موسیقی تبدیل شود.
- * سالار عقیلی: تیتراژخوانی در یک دوره کمک بزرگی به موسیقی کشور کرده است
سالار عقیلی درباره دوره طلایی معرفی خوانندههای جدید از طریق تیتراژخوانی در تلویزیون و آن چرخه مقطعی نظرات جالبی دارد: «از دید من، خواندن تیتراژ یک فیلم یا سریال با کاری که هنرمند در یک آلبوم موسیقایی انجام میدهد، کاملاً متفاوت است. چون موسیقی تیتراژ برای یک فیلم یا سریال ساخته شده و مخاطبان عامتری را در بر میگیرد؛ در حالی که یک آلبوم موسیقی، برای مخاطبان خاص آن خواننده منتشر میشود. در نتیجه، فضای این دو کاملاً با هم فرق دارد. شاید اگر هر یک از کارهایی که من در زمینه تیتراژ پذیرفتم بخوانم، خارج از موسیقی سریال یا فیلم و برای انتشار در یک آلبوم پیشنهاد میشد، اصلاً قبول نمیکردم. موسیقی تیتراژ با فضای سریال هماهنگی دارد و در واقع، این دو به عنوان مکمل هم هستند. ملاک من برای انجام یک کار و خواندن در یک سریال، ابتدا خود سریال و بعد از آن کارگردان کار است. هر وقت قرار است در سریال یا فیلمی بخوانم، در مورد بازیگران و نام آهنگساز سوال میکنم. به هرحال من به خواندن تیتراژهای خوب علاقهمندم و تیتراژخوانی در یک دوره خاص کمکهای شایانی به موسیقی کشور کرده است.»
- * ایران موزیک
اینکه شبکه «ایران موزیک» در مقطعی توانست ضعفِ نبودِ یک رسانه مستقل برای موسیقی را پر کند، میتواند عبارت مناسبی برای توضیح خدماتی که این شبکه به موسیقی پاپ ارائه داد، باشد. ولی ادامه فعالیت غیرمجاز این شبکه پس از اتمام مجوز رسمی فعالیتاش، موجب شد ذهنیت و سابقهای منفی درباره این شبکه و آثاری که از آن پخش میشود، در ذهن مخاطب آن نسل باقی بماند.
این شبکه در سالهای ابتدایی فعالیتاش، با پخش موزیکویدئوهایی عمدتاً نازل و معدود ویدئوهای خوشساخت، توانست چهرههای زیادی از جمله فرزاد فرزین، مهدی مقدم، نریمان، مهدی مدرس و… را به موسیقی کشور معرفی کند و این قبیل چهرهها را باید کشف این شبکهها قلمداد کرد. شبکهای که در سالهای بعد از ممنوعیتاش، همکاری با آن باعث شد بسیاری از چهرهها متحمل سالهای ممنوعالکاری طولانیای شوند.
- * شبکه نمایش خانگی
پس از تلویزیون، اینترنت و ایرانموزیک، شیوع و ترویج سیستمی جدید در پخش آثار تصویری در جامعه ایرانی به نام «شبکه نمایش خانگی»، موج بعدی معرفی چهرههای جدید موسیقی را در بین مخاطبان پدید آورد.
مازیار فلاحی مهمترین کشف این سیستم در سالهای کنونی است. این خواننده که با خواندن ترانه تیتراژ فیلم سینمایی «مجنون لیلی» (محصول 1387 به کارگردانی فرهاد جعفری) کارش را آغاز کرده و اندک توجهی به خود جلب کرده بود، با خواندن در سریال «قلب یخی» به شهرت رسید و با ادامه روند عاشقانهخوانیهایش توانست آلبوماش را با همین نام »قبل یخی» منتشر و کنسرتهای پرشماری را روی صحنه ببرد.
گذشته از مازیار فلاحی، حضور برخی چهرهها در سریالهای شبکه نمایش خانگی در سالهای اخیر بارها توانسته خبرساز شود. همین اواخر «حامد بهداد» در «دندونطلا» با اجرای آثاری به عنوان خواننده خبرساز شد و البته نباید سریال خوشساخت و پرمخاطب «شهرزاد» نیز گذشت که قطعه «کجایی» محسن چاوشی برای این سریال، یکی از هیتهای این روزهای بازار موسیقی است.
- * سینما، سینما…
آخرین بخش اولین گزارش این پرونده به پرده نقرهای و خدمات سینما در کشف و معرفی چهرههای موسیقی اختصاص دارد.
سینما از همان ابتدای حیات خود همواره رابطه خوب و جالبی را با موسیقی داشته است. دوره فیلمفارسیهای پرخاطره هنوز در ذهن بسیاری از قدیمیترها مانده و در سالهای نخست پس از انقلاب نیز شاهد معرفی و معروف شدن بسیاری از خوانندهها از طریق حضور در فیلم های سینمایی بودهایم و این روند همچنان ادامه دارد.
سینما دو کشف بزرگ را در تاریخ حیاتش در عرصه موسیقی و خوانندگی داشته که تأثیرگذاری و جریانسازی غیرقابل انکاری را در تاریخ موسیقی ایران باعث شدهاند: «فرهاد مهراد» و «فریدون فروغی».
«مرد تنها» نام ترانهای است با صدای فرهاد مهراد، شعر شهیار قنبری و آهنگ اسفندیار منفردزاده که در سال ۱۳۴۸ به عنوان بخشی از موسیقی متن فیلم «رضا موتوری» ساخته مسعود کیمیایی ضبط شد. «فرهاد مهراد» علیرغم فعالیت موسیقی پیش از این فیلم، با اکران این فیلم شهرت و محبوبیتی قابل توجه را تجربه کرد. این اتفاق، جرقهای بود تا فرهاد بتواند نهضت روشنفکری در عرصه موسیقی دهه ۵۰ را پایهریزی کند. هرچند با مشکلاتی که پس از انقلاب برای ادامه فعالیت او ایجاد شد، نتوانست سبکاش را با فراغبال و آنگونه که شایستهاش بود، به پایان برد.
«فریدون فروغی» دیگر خوانندهای است که شاید بتوان شهرتش را مدیون سینما دانست. قصه حضور و معرفی فروغی در سینما هم داستان جالبی دارد. در سال ۱۳۵۰، «خسرو هریتاش» کارگردان فیلم «آدمک» در تلاش برای پیدا کردن خوانندهای تازهنفس بود که فریدون فروغی به او معرفی میشود و با یکبار زمزمه کردن ترانهها، «خسرو هریتاش» متوجه میشود که شخصی را که به دنبالش بوده یافته است. در نتیجه، فریدون دو ترانه به نامهای «آدمک» و «پروانه من» با موسیقی «تورج شعبانخانی» برای فیلم هریتاش اجرا میکند. پس از اکران فیلم، صفحههای ۴۵ دور این دو ترانه، در صفحهفروشیهای معروفی چون الکوردوبس، پاپ، دیسکو، بتهوون و پارس عرضه میشود. این دو ترانه گل میکند و بر سر زبانها میافتد و فریدون فروغی به شهرت میرسد.
فریدون فروغی ترانه «یار دبستانی» را برای فیلم «از فریاد تا ترور» منصور تهرانی اجرا کرده بود که در تیتراژ فیلم استفاده شود. در حالی که هنوز هیچ منع رسمیای برای فعالیت فروغی اعلام نشده بود، به تهرانی خبر میدهند که باید صدای فروغی را از تیتراژ فیلماش حذف کند. در نتیجه «جمشید جم» جایگزین فریدون میشود.
او در کارنامهاش تجربه موفق دیگری نیز در عرصه سینما داشت به نام «تنگنا». هنرمندی که در سالهای پس از انقلاب اجازه فعالیت در کشور به او داده نشد تا شهیار قنبری در نوشتهای درباره مرگ او بنویسد: «فریدون فروغی برای دومین بار میمیرد. نخستین بار وقتی مُرد که نتوانست بخواند و دومین بار وقتی مُرد که میخواست بخواند. فریدون را فراموشی و خاموشی کشت.»
در بین چهرههای نسل جدید نیز ستارههای زیادی در حوزه موسیقی بودهاند که نام و شهرتشان را مدیون سینما هستند. از محسن چاوشی در «سنتوری» و ترانه «سنگ صبور» و رضا یزدانی در «حکم» و ترانه «لالهزار» گرفته تا مانی رهنما (مرسدس)، نیما مسیحا (پروانگی) و…
با همه اینها، نباید البته فراموش کرد که رابطه میان تصویر و موسیقی در اغلب موارد رابطهای دوسویه بوده و بسیاری از فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی بودهاند که به خاطر موسیقیشان دیده و معروف شدهاند و یا دستکم موسیقی متن و تیتراژ آنها به دیده شدنشان کمک کرده است. فیلمها و سریالهایی چون «دلشدگان» (حسین علیزاده و محمدرضا شجریان)، «سنتوری» (اردوان کامکار و محسن چاوشی)، «سام و نرگس» (بابک بیات و حامی)، «مادر» (ارسلان کامکار)، «مرسدس» (بابک بیات و مانی رهنما)، «مدار صفر درجه» (فردین خلعتبری و علیرضا قربانی)، «از کرخه تا راین» (مجید انتظامی)، «زیر تیغ» (حسین علیزاده)، «بهشت از آن تو» (شهریار مسرور و مهرداد نوذری)، «گبه» (حسین علیزاده)، «تنهاترین سردار» (بابک بیات و محمد اصفهانی)، «تبریز در مه» (بابک زرین و سالار عقیلی)، «رسم عاشقی» (همایون شجریان) و…
برچسب ها:
نویسنده:
+ کدام خوانندهها شهرت کنونیشان را مدیون تلویزیون هستند؟
+ شاخصترین فیلمها و سریالهایی که توانستهاند چهرهای جدید را به حوزه موسیقی معرفی کنند، کداماند؟
موسیقی ما – غولهای موسیقی در اروپا و آمریکا، بزرگترین دغدغه سالیانهشان، ساخت موزیکویدئویی منحصر به فرد با ایدههایی بهروز و خلاقانه است تا بتوانند به واسطه آن در رقابتی نفسگیر با ستارههای موسیقی جهان، چند قدمی پیشی بگیرند و با اتکا به همین نگاه کلان، در درآمدزایی و برگزاری تورهای بزرگ و انتشار و فروش گسترده آثارشان، آمار و رکوردها را جابهجا کنند …