5
جولای
غیرفعال

با دوربین موسیقی ضبط می‌کنم

با دوربین موسیقی ضبط می‌کنم

[ سمیه قاضی‌زاده – روزنامه نگار ]

 امروز که این مطلب را می‌نویسم، هنوز استفاده از واژۀ مرحوم را دور از شمایل عباس کیارستمی نازنین می‌بینم، اما چاره چیست؟ او دل به نوای مرگ داد هرچند موسیقی زندگی را به زیبایی تمام نواخت. این نوشتار کوتاه بهانه‌ای است برای پرداختن به موسیقی در فیلم‌های او تا یادی موسیقایی از او کرده باشیم.
 
کيارستمي معروف بود به استفاده نکردن از موسيقي در فيلم‌هايش. در واقع به اشتباه به اين خصيصه معروف شده، نه خودش به اين وجه شهرت اعتقادي داشته و دارد و نه فيلم‌هايش نشاني از دوري از موسيقي دارند. دليل اين اشتباه مصطلح سينمايي-موسيقايي را شايد بتوان در چند فيلم بيشتر ديده شده او مثل «طعم گيلاس» دانست که موسيقي‌شان محدود به تيتراژ پاياني بوده‌اند. وگرنه کيارستمي در اغلب آثارش ساندترک دارد و آنطور که خودش بارها در گفت وگوهاي مختلف اعلام کرده است از زمان نوشتن فيلمنامه به موسيقي آنها فکر مي‌کند. خودش در جايي درباره انتخاب موسيقي پايان‌بندي «طعم گيلاس» گفته است: «من در زمان نوشتن فيلمنامه به قطعات موسيقي که قرار است در فيلمم از آنها استفاده کنم فکر مي‌کنم. همزمان که عنوان فيلم به ذهنم رسيد، يادم مي‌آيد به آن عنوان فکر کردم و زنگي در گوشم به صدا درآمد. تقريبا مطمئن بودم که اين موسيقي که مي‌شنوم جاز کلاسيک است. بعد رفتم و آن صدا را چک کردم. برايم جالب بود که زمان فيلم با زمان آن موسيقي و همين‌طور نوع روايتش با روايتگري آن پيرمرد تناسب داشت. براي «طعم گيلاس» از موسيقي جاز استفاده کردم چون احساس کردم واقعا مناسب است. تنها موسيقي که من مي‌شناسم موسيقي‌هاي محيطي (آمبيانت) است اما به جز آن، قطعات جازي که براي بخش پاياني انتخاب کردم با تعريف شخصيت پيرمرد و همينطور نسل او تناسب داشت.» ۱

با وجود اين، اهميت صداها و موسيقي‌هاي محيطي براي کيارستمي آنقدر بالاست که او پيوسته ترجيح داده است که از آنها به عنوان موسيقي پس زمينه آثارش استفاده کند. به همين دليل است که موسيقي متن فيلم به معناي عامش جايگاه رفيعي در فيلمهاي او ندارد. خودش در گفت وگو با اکرم زاتاري، فيلم‌ساز لبناني با نشريه بمب از موسيقي حرف مي‌زند و مشکل اصلي‌اش با موسيقي فيلم را اين‌طور عنوان مي‌کند که اگر موسيقي روي فيلم بيايد آن‌وقت تکليف اصوات دروني فيلم و صداهايي که به واسطه موسيقي ديگر شنيده نمي‌شوند چيست؟ براي کيارستمي صداها به معناي مطلق‌شان داراي موسيقي دروني هستند و آبستره بودن آنها به فضاسازي اثر کمک مي‌کند؛ «هميشه دوست داشتم ابسترکشن هنرهاي ديگر مثل موسيقي هم در سينما وجود داشت اما با اين‌که اسم سينما هنر هفتم است فقط خودش را محدود به تعريف کردن قصه کرده است.» ۲

کيارستمي در اغلب آثارش ساندترک دارد و آنطور که خودش بارها در گفت وگوهاي مختلف اعلام کرده است از زمان نوشتن فيلمنامه به موسيقي آنها فکر مي‌کند. خودش در جايي درباره انتخاب موسيقي پايان‌بندي «طعم گيلاس» گفته است: «من در زمان نوشتن فيلمنامه به قطعات موسيقي که قرار است در فيلمم از آنها استفاده کنم فکر مي‌کنم.»

او در گفت‌وگو با زاتاري مي‌گويد: «براي بعضي کارگردان‌ها اهميت صدا بيشتر از تصوير است. وقتي ما براي فيلم‌برداري بيرون مي‌رويم گاهي مردم از عوامل فني مي‌پرسند که داريد کجا مي‌رويد. آنها هم جواب مي‌دهند: مي‌رويم کمي صدا ضبط کنيم اما دوربين را هم با خودمان مي‌بريم. مي‌دانيد اگر شما فقط روي تصوير متمرکز شويد در واقع فقط به يکي از ابعاد مکعب پرداخته‌ايد. گاهي اوقات ما تاکيد زيادي روي نماهايمان مي‌گذاريم. انگار که داريم به دنيا مي‌گوييم«دم نزنيد! به اين تصوير نگاه کنيد… خيلي مهم است!» اما اگر شما به خودمان نگاه کنيد که در حال حرف زدن هستيم، اصوات بسيار زياد ديگري هم در اطراف ما وجود دارد. اين بخش مهمي از واقعيت است.»

اما اهميت دادن کيارستمي به موسيقي و اصوات محيطي باعث نشد تا او از کمک آهنگ‌سازان خوب ايراني و خارجي، همينطور موسيقي دانان کلاسيک بي‌بهره بماند. او در «خانه دوست کجاست» از امين الله حسين، در «نان و کوچه» «اوبلادي اوبلادا»ي پل دزموند ، در «مسافر» و «کلوزآپ» از کامبيز روشن روان، در «منم ميتونم» از ناصر چشم آذر، در «مشق شب» از محمدرضا عليقلي، در «زندگي و ديگر هيچ» از قطعات ويوالدي، در «طعم گيلاس» از قطعه «درمانگاه سن جيمز» (سلوي ترومپت) اثر لويي آرمسترانگ، در «باد ما را با خود خواهد برد» از پيمان يزدانيان، در «اي بي سي آفريقا» از آثار آهنگسازان گمنام اوگاندا براي گيتار و البته والس «دانوب آبي»، در «مثل يک عاشق» از اليز لوگوئرن، در «جاده‌ها» از آثار آهنگ‌سازان موسيقي کلاسيک و در «کپي برابر اصل» از وجود خواننده و کارگردان شهير اپرا «ويليام شيمل» بهره برده.

فکر مي‌کنم همين ليست کوتاه چند کلمه‌اي پاسخي محکم باشد به شبهه‌هاي که درباره نبود موسيقي در فيلمهاي کيارستمي مطرح است. با اين وجود مقدار موسيقي‌هاي استفاده شده در آثار او بسيار متفاوت است. برخي فيلم‌هايش از ابتدا تا انتها موسيقي دارند و برخي ديگر محدود به عنوان‌بندي يا پايان‌بندي‌اند. «اي بي سي آفريقا» يکي از همان معدود مواردي است که کيارستمي از موسيقي استفاده بسيار کرده است. شايد علاوه بر اين‌که اين فيلم، اولين فيلم کيارستمي است که خارج از ايران و به صورت ديجيتال فيلم‌برداري شده اولين فيلم اوست که تا اين اندازه درگير موسيقي است. تمامي موسيقي‌هاي استفاده شده در فيلم هم به جز «دانوب آبي» قطعاتي هستند که حال و هواي آفريقايي دارند. دليلش را هم خودش اين‌طور توضيح مي‌‍داد که بيش از هرچيز ديگر در وجود کودکان آفريقايي موسيقي ديده است، انگار که زبان شادي‌ها و غمهاي‌شان است. جاناتان رزنبام، منتقد فيلم درباره موسيقي اين فيلم مي‌گويد: «يکي از سکانس‌هاي فراموش نشدني در بيمارستان است؛ زماني که تابوت مقوايي بچه که بعدها با دوچرخه حمل مي‌شود را مي‌بينيم و موسيقي از پس آن شنيده مي‌شود. از فيلم‌سازي که هميشه به شکلي محدود و در بيشتر مواقع تنها پايان بندي موسيقي استفاده مي‌کند چنين مقدار فراواني استفاده کردن از موسيقي مايه تعجب است اما او مي‌گويد اين به اين دليل بوده است که در ذات اين بچه‌ها رقص و موسيقي فراواني را ديده است.» ۳

در «جاده‌ها» که از آثار متاخر اوست، موسيقي در تمام مدت فيلم حضوري پررنگ دارد. «جاده‌ها» فيلمي است شاعرانه و چيدماني است از عکسهاي سياه و سفيد کيارستمي و تصاويري که بر اساس آنها فيلمبرداري شده است و قطعات مختلف از آهنگسازان کلاسيک موسيقي غالب «جاده‌ها» است که روي اين تصاوير و اشعار مي‌آيد. کيارستمي در «جاده‌ها» نشان داده است که نه تنها هيج خصومتي با استفاده از موسيقي ندارد بلکه برعکس هم‌چون هر فيلم‌ساز ديگري هرگاه نياز به موسيقي را براي تاثيرگذاري و فضاسازي احساس کرده است، از بهره بردن از آن مضايقه نکرده است. شايد بتوان اين روحيه کيارستمي را الگوي خوبي دانست براي برخي کارگردانان ايراني که خودشان را در عدم استفاده از موسيقي متن پيروي کيارستمي مي‌دانند و در استفاده از آن عامدانه -يا حتي بدون دليل قابل قبول- خست به خرج مي‌دهند.

گاهي هم کيارستمي ترجيح داده تا به موسيقي‌هاي فيلمهاي قبلي خودش ارجاع بدهد و به نوعي با استفاده از موسيقي نه تنها ياد و خاطره آن فيلم را زنده کند که سرگذشت هردو فيلم و شخصيت‌هايشان را هم يکي بشمارد. او در «کلوز آپ» زماني که حسين سبزيان سوار بر ترک موتور محسن مخملباف ميشود از تم موسيقي فيلم «مسافر» استفاده ميکند تا به نوعي سرنوشت و سرگرداني حسن دارابي شخصيت نوجوان فيلم «مسافر» را با حسين سبزيان «کلوزآپ» يکي کند.

در «مثل يک عاشق» صداهاي محيطي را در واقع بايد موسيقي اصلي آن دانست، موسيقي جاز غمگين که به آرامي وارد ريتم‌هاي شبانه مي‌شود و هرگز اجازه نمي‌دهد که يادمان برود توکيو را فراموش کنيم. هميشه جهان بيرون همين جا دقيقا آن طرف پنجره است.

«طعم گيلاس» که از آن به عنوان الگويي براي خيلي از فيلم‌ها در استفاده از موسيقي روي تيتراژ پاياني استفاده مي‌شود، موسيقي متن ندارد. تنها قطعهاي از آرمسترانگ روي پايان‌بندي آن آمده. موسيقي سلوي ترومپت جاز که براي دقايقي پخش مي‌شود، در پي حرکات دوربين روي دست شنيده مي‌شود و بعد برخلاف فيلم‌هاي ديگر که با فيد شدن در تاريکي تمام مي‌شوند، «طعم گيلاس» ناگهان از پس اين موسيقي به تاريکي کات ميشود. به جز اين تنها آهنگي که در فيلم شنيده ميشود ترانه «خدا بود يارت» است که خواننده افغان احمد ظاهر آن را خوانده است و از راديو پخش مي‌شود.

«کپي برابر اصل» موسيقي متن ندارد اما تصور کنيد که استاد محمدرضا شجريان در فيلمي به عنوان بازيگر حاضر شود، چطور ميتوان موسيقي براي آن فيلم فرض نکرد يا آوايي نشنيد؟ حضور خواننده اصلي اپراي انگليس ويليام شيمل هم که براي اولين بار به عنوان بازيگر جلوي دوربين حاضر شد، باعث شده تا در دي ان اي اين فيلم موسيقي وجود داشته باشد.
علاوه بر اين صداهاي آمبيانت بيش از هميشه موسيقي دروني اين فيلم را ساخته‌اند، از موسيقي نوازنده‌هاي دوره‌گرد و اکوي صداي حرف زدن در زيرزمين‌هاي تاريخي گرفته تا ناقوس کليسا، صداي به هم خوردن فنجان قهوه و نعلبکي و هم زدن با قاشق در سکوت دهکده‌هاي ايتاليا، فواره‌هاي پاي مجسمه‌هاي قديمي و البته صداي بي‌امان زنگ‌هاي تلفن‌هاي همراه. سکانس نسبتا طولاني پاياني را صدا و تصوير ناقوس‌هاي کليساي توسکاني پر کرده است، زماني که جيمز خيره به آينه اتاق هتل قديمي است و مردد ميان رفتن و ماندن
.
————————————————————————————
پاورقي‌ها:
* تيتر برگرفته از يکي از گفت‌وگوهاي کيارستمي است.
۱گفت وگو با نشريه اسلنت (SLENT)
۲فيلم کامنت (Film Comment)، گفت وگو با ديويد استرنيت درباره «باد ما را با خود خواهد برد» و سينماي شاعرانهاش
۳سايت شخصي رزنبام

نویسنده: سمیه قاضی‌زاده

 

روتیتر: 
موسيقي در سينماي کيارستمی
منبع: 
اختصاصی سایت موسیقی ما

نویسنده:

برچسب ها:

عکس خبر اول: 

دسته بندی مطلب:

خلاصه مطلب: 
[ سمیه قاضی‌زاده – روزنامه نگار ]

 امروز که این مطلب را می‌نویسم، هنوز استفاده از واژۀ مرحوم را دور از شمایل عباس کیارستمی نازنین می‌بینم، اما چاره چیست؟ او دل به نوای مرگ داد هرچند موسیقی زندگی را به زیبایی تمام نواخت. این نوشتار کوتاه بهانه‌ای است برای پرداختن به موسیقی در فیلم‌های او تا یادی موسیقایی از او کرده باشیم.

با دوربین موسیقی ضبط می‌کنم

(image)
[ سمیه قاضی‌زاده – روزنامه نگار ]

 امروز که این مطلب را می‌نویسم، هنوز استفاده از واژۀ مرحوم را دور از شمایل عباس کیارستمی نازنین می‌بینم، اما چاره چیست؟ او دل به نوای مرگ داد هرچند موسیقی زندگی را به زیبایی تمام نواخت. این نوشتار کوتاه بهانه‌ای است برای پرداختن به موسیقی در فیلم‌های او تا یادی موسیقایی از او کرده باشیم.
 
کيارستمي معروف بود به استفاده نکردن از موسيقي در فيلم‌هايش. در واقع به اشتباه به اين خصيصه معروف شده، نه خودش به اين وجه شهرت اعتقادي داشته و دارد و نه فيلم‌هايش نشاني از دوري از موسيقي دارند. دليل اين اشتباه مصطلح سينمايي-موسيقايي را شايد بتوان در چند فيلم بيشتر ديده شده او مثل «طعم گيلاس» دانست که موسيقي‌شان محدود به تيتراژ پاياني بوده‌اند. وگرنه کيارستمي در اغلب آثارش ساندترک دارد و آنطور که خودش بارها در گفت وگوهاي مختلف اعلام کرده است از زمان نوشتن فيلمنامه به موسيقي آنها فکر مي‌کند. خودش در جايي درباره انتخاب موسيقي پايان‌بندي «طعم گيلاس» گفته است: «من در زمان نوشتن فيلمنامه به قطعات موسيقي که قرار است در فيلمم از آنها استفاده کنم فکر مي‌کنم. همزمان که عنوان فيلم به ذهنم رسيد، يادم مي‌آيد به آن عنوان فکر کردم و زنگي در گوشم به صدا درآمد. تقريبا مطمئن بودم که اين موسيقي که مي‌شنوم جاز کلاسيک است. بعد رفتم و آن صدا را چک کردم. برايم جالب بود که زمان فيلم با زمان آن موسيقي و همين‌طور نوع روايتش با روايتگري آن پيرمرد تناسب داشت. براي «طعم گيلاس» از موسيقي جاز استفاده کردم چون احساس کردم واقعا مناسب است. تنها موسيقي که من مي‌شناسم موسيقي‌هاي محيطي (آمبيانت) است اما به جز آن، قطعات جازي که براي بخش پاياني انتخاب کردم با تعريف شخصيت پيرمرد و همينطور نسل او تناسب داشت.» ۱

با وجود اين، اهميت صداها و موسيقي‌هاي محيطي براي کيارستمي آنقدر بالاست که او پيوسته ترجيح داده است که از آنها به عنوان موسيقي پس زمينه آثارش استفاده کند. به همين دليل است که موسيقي متن فيلم به معناي عامش جايگاه رفيعي در فيلمهاي او ندارد. خودش در گفت وگو با اکرم زاتاري، فيلم‌ساز لبناني با نشريه بمب از موسيقي حرف مي‌زند و مشکل اصلي‌اش با موسيقي فيلم را اين‌طور عنوان مي‌کند که اگر موسيقي روي فيلم بيايد آن‌وقت تکليف اصوات دروني فيلم و صداهايي که به واسطه موسيقي ديگر شنيده نمي‌شوند چيست؟ براي کيارستمي صداها به معناي مطلق‌شان داراي موسيقي دروني هستند و آبستره بودن آنها به فضاسازي اثر کمک مي‌کند؛ «هميشه دوست داشتم ابسترکشن هنرهاي ديگر مثل موسيقي هم در سينما وجود داشت اما با اين‌که اسم سينما هنر هفتم است فقط خودش را محدود به تعريف کردن قصه کرده است.» ۲

کيارستمي در اغلب آثارش ساندترک دارد و آنطور که خودش بارها در گفت وگوهاي مختلف اعلام کرده است از زمان نوشتن فيلمنامه به موسيقي آنها فکر مي‌کند. خودش در جايي درباره انتخاب موسيقي پايان‌بندي «طعم گيلاس» گفته است: «من در زمان نوشتن فيلمنامه به قطعات موسيقي که قرار است در فيلمم از آنها استفاده کنم فکر مي‌کنم.»

او در گفت‌وگو با زاتاري مي‌گويد: «براي بعضي کارگردان‌ها اهميت صدا بيشتر از تصوير است. وقتي ما براي فيلم‌برداري بيرون مي‌رويم گاهي مردم از عوامل فني مي‌پرسند که داريد کجا مي‌رويد. آنها هم جواب مي‌دهند: مي‌رويم کمي صدا ضبط کنيم اما دوربين را هم با خودمان مي‌بريم. مي‌دانيد اگر شما فقط روي تصوير متمرکز شويد در واقع فقط به يکي از ابعاد مکعب پرداخته‌ايد. گاهي اوقات ما تاکيد زيادي روي نماهايمان مي‌گذاريم. انگار که داريم به دنيا مي‌گوييم«دم نزنيد! به اين تصوير نگاه کنيد… خيلي مهم است!» اما اگر شما به خودمان نگاه کنيد که در حال حرف زدن هستيم، اصوات بسيار زياد ديگري هم در اطراف ما وجود دارد. اين بخش مهمي از واقعيت است.»

اما اهميت دادن کيارستمي به موسيقي و اصوات محيطي باعث نشد تا او از کمک آهنگ‌سازان خوب ايراني و خارجي، همينطور موسيقي دانان کلاسيک بي‌بهره بماند. او در «خانه دوست کجاست» از امين الله حسين، در «نان و کوچه» «اوبلادي اوبلادا»ي پل دزموند ، در «مسافر» و «کلوزآپ» از کامبيز روشن روان، در «منم ميتونم» از ناصر چشم آذر، در «مشق شب» از محمدرضا عليقلي، در «زندگي و ديگر هيچ» از قطعات ويوالدي، در «طعم گيلاس» از قطعه «درمانگاه سن جيمز» (سلوي ترومپت) اثر لويي آرمسترانگ، در «باد ما را با خود خواهد برد» از پيمان يزدانيان، در «اي بي سي آفريقا» از آثار آهنگسازان گمنام اوگاندا براي گيتار و البته والس «دانوب آبي»، در «مثل يک عاشق» از اليز لوگوئرن، در «جاده‌ها» از آثار آهنگ‌سازان موسيقي کلاسيک و در «کپي برابر اصل» از وجود خواننده و کارگردان شهير اپرا «ويليام شيمل» بهره برده.

فکر مي‌کنم همين ليست کوتاه چند کلمه‌اي پاسخي محکم باشد به شبهه‌هاي که درباره نبود موسيقي در فيلمهاي کيارستمي مطرح است. با اين وجود مقدار موسيقي‌هاي استفاده شده در آثار او بسيار متفاوت است. برخي فيلم‌هايش از ابتدا تا انتها موسيقي دارند و برخي ديگر محدود به عنوان‌بندي يا پايان‌بندي‌اند. «اي بي سي آفريقا» يکي از همان معدود مواردي است که کيارستمي از موسيقي استفاده بسيار کرده است. شايد علاوه بر اين‌که اين فيلم، اولين فيلم کيارستمي است که خارج از ايران و به صورت ديجيتال فيلم‌برداري شده اولين فيلم اوست که تا اين اندازه درگير موسيقي است. تمامي موسيقي‌هاي استفاده شده در فيلم هم به جز «دانوب آبي» قطعاتي هستند که حال و هواي آفريقايي دارند. دليلش را هم خودش اين‌طور توضيح مي‌‍داد که بيش از هرچيز ديگر در وجود کودکان آفريقايي موسيقي ديده است، انگار که زبان شادي‌ها و غمهاي‌شان است. جاناتان رزنبام، منتقد فيلم درباره موسيقي اين فيلم مي‌گويد: «يکي از سکانس‌هاي فراموش نشدني در بيمارستان است؛ زماني که تابوت مقوايي بچه که بعدها با دوچرخه حمل مي‌شود را مي‌بينيم و موسيقي از پس آن شنيده مي‌شود. از فيلم‌سازي که هميشه به شکلي محدود و در بيشتر مواقع تنها پايان بندي موسيقي استفاده مي‌کند چنين مقدار فراواني استفاده کردن از موسيقي مايه تعجب است اما او مي‌گويد اين به اين دليل بوده است که در ذات اين بچه‌ها رقص و موسيقي فراواني را ديده است.» ۳

در «جاده‌ها» که از آثار متاخر اوست، موسيقي در تمام مدت فيلم حضوري پررنگ دارد. «جاده‌ها» فيلمي است شاعرانه و چيدماني است از عکسهاي سياه و سفيد کيارستمي و تصاويري که بر اساس آنها فيلمبرداري شده است و قطعات مختلف از آهنگسازان کلاسيک موسيقي غالب «جاده‌ها» است که روي اين تصاوير و اشعار مي‌آيد. کيارستمي در «جاده‌ها» نشان داده است که نه تنها هيج خصومتي با استفاده از موسيقي ندارد بلکه برعکس هم‌چون هر فيلم‌ساز ديگري هرگاه نياز به موسيقي را براي تاثيرگذاري و فضاسازي احساس کرده است، از بهره بردن از آن مضايقه نکرده است. شايد بتوان اين روحيه کيارستمي را الگوي خوبي دانست براي برخي کارگردانان ايراني که خودشان را در عدم استفاده از موسيقي متن پيروي کيارستمي مي‌دانند و در استفاده از آن عامدانه -يا حتي بدون دليل قابل قبول- خست به خرج مي‌دهند.

گاهي هم کيارستمي ترجيح داده تا به موسيقي‌هاي فيلمهاي قبلي خودش ارجاع بدهد و به نوعي با استفاده از موسيقي نه تنها ياد و خاطره آن فيلم را زنده کند که سرگذشت هردو فيلم و شخصيت‌هايشان را هم يکي بشمارد. او در «کلوز آپ» زماني که حسين سبزيان سوار بر ترک موتور محسن مخملباف ميشود از تم موسيقي فيلم «مسافر» استفاده ميکند تا به نوعي سرنوشت و سرگرداني حسن دارابي شخصيت نوجوان فيلم «مسافر» را با حسين سبزيان «کلوزآپ» يکي کند.

در «مثل يک عاشق» صداهاي محيطي را در واقع بايد موسيقي اصلي آن دانست، موسيقي جاز غمگين که به آرامي وارد ريتم‌هاي شبانه مي‌شود و هرگز اجازه نمي‌دهد که يادمان برود توکيو را فراموش کنيم. هميشه جهان بيرون همين جا دقيقا آن طرف پنجره است.

«طعم گيلاس» که از آن به عنوان الگويي براي خيلي از فيلم‌ها در استفاده از موسيقي روي تيتراژ پاياني استفاده مي‌شود، موسيقي متن ندارد. تنها قطعهاي از آرمسترانگ روي پايان‌بندي آن آمده. موسيقي سلوي ترومپت جاز که براي دقايقي پخش مي‌شود، در پي حرکات دوربين روي دست شنيده مي‌شود و بعد برخلاف فيلم‌هاي ديگر که با فيد شدن در تاريکي تمام مي‌شوند، «طعم گيلاس» ناگهان از پس اين موسيقي به تاريکي کات ميشود. به جز اين تنها آهنگي که در فيلم شنيده ميشود ترانه «خدا بود يارت» است که خواننده افغان احمد ظاهر آن را خوانده است و از راديو پخش مي‌شود.

«کپي برابر اصل» موسيقي متن ندارد اما تصور کنيد که استاد محمدرضا شجريان در فيلمي به عنوان بازيگر حاضر شود، چطور ميتوان موسيقي براي آن فيلم فرض نکرد يا آوايي نشنيد؟ حضور خواننده اصلي اپراي انگليس ويليام شيمل هم که براي اولين بار به عنوان بازيگر جلوي دوربين حاضر شد، باعث شده تا در دي ان اي اين فيلم موسيقي وجود داشته باشد.
علاوه بر اين صداهاي آمبيانت بيش از هميشه موسيقي دروني اين فيلم را ساخته‌اند، از موسيقي نوازنده‌هاي دوره‌گرد و اکوي صداي حرف زدن در زيرزمين‌هاي تاريخي گرفته تا ناقوس کليسا، صداي به هم خوردن فنجان قهوه و نعلبکي و هم زدن با قاشق در سکوت دهکده‌هاي ايتاليا، فواره‌هاي پاي مجسمه‌هاي قديمي و البته صداي بي‌امان زنگ‌هاي تلفن‌هاي همراه. سکانس نسبتا طولاني پاياني را صدا و تصوير ناقوس‌هاي کليساي توسکاني پر کرده است، زماني که جيمز خيره به آينه اتاق هتل قديمي است و مردد ميان رفتن و ماندن
.
————————————————————————————
پاورقي‌ها:
* تيتر برگرفته از يکي از گفت‌وگوهاي کيارستمي است.
۱گفت وگو با نشريه اسلنت (SLENT)
۲فيلم کامنت (Film Comment)، گفت وگو با ديويد استرنيت درباره «باد ما را با خود خواهد برد» و سينماي شاعرانهاش
۳سايت شخصي رزنبام

نویسنده: سمیه قاضی‌زاده

 

روتیتر: 
موسيقي در سينماي کيارستمی
منبع: 
اختصاصی سایت موسیقی ما

نویسنده:

برچسب ها:

عکس خبر اول: 
(image)

دسته بندی مطلب:

خلاصه مطلب: 
[ سمیه قاضی‌زاده – روزنامه نگار ]

 امروز که این مطلب را می‌نویسم، هنوز استفاده از واژۀ مرحوم را دور از شمایل عباس کیارستمی نازنین می‌بینم، اما چاره چیست؟ او دل به نوای مرگ داد هرچند موسیقی زندگی را به زیبایی تمام نواخت. این نوشتار کوتاه بهانه‌ای است برای پرداختن به موسیقی در فیلم‌های او تا یادی موسیقایی از او کرده باشیم.

با دوربین موسیقی ضبط می‌کنم

اپدیت نود32 ورژن 7

خبرگزاری ایران

برچسب‌ها:, , , , , , , , , , , , ,