موسیقی تاریخی ایران را اعراب دزدیده اند
موسیقی تاریخی ایران را اعراب دزدیده اند
در زمینه نقش موسیقی ایران در گسترش و تبلیغ ایران فرهنگی، با فرهاد فخرالدینی، موسیقی دان و رهبر ارکستر ملی ایران به گفت و گو نشستیم. یکی از دلایل اصلی این انتخاب، تلاش های فخرالدینی در شناخت بزرگان موسیقی قدیم ایران از جمله عبدالقادر مراغه ای است که از او به عنوان یکی از بزرگ ترین سفیران موسیقی ایران در دوران عثمانی یاد می کنند.
یکی از وجوه برجسته صادرات فرهنگی و تبادلات بین فرهنگ های مختلف، حیطه موسیقی است. میزان تاثیر ایران فرهنگی در وجه موسیقایی خود در جهان امروز را چگونه ارزیابی می کنید؟
به نظر من این مسئله به اندازه ای کمرنگ است که جای صحبت زیادی در مورد آن نیست. ما اصلا کاری در این زمینه انجام نداده ایم.
چهره ای مثل عبدالقادر مراغه ای را که شما در شناسایی او تلاش های بسیاری کرده اید، نمی توان یکی از برجسته ترین این سفیران فرهنگی از ایران دانست؟
بدون شک شخصیت عبدالقادر مراغه ای یکی از مثال های موضوعی است که شما درباره آن سوال می کنید اما حرف من این است که متاسفانه شناساندن این شخصیت در سطح جهانی آن قدر بازتاب نداشته که من بتوانم درباره آن حرف بزنم. مراغه ای و بسیاری دیگر از موسیقی دانان برجسته می توانند شناسنامه ما در معرفی موسیقی ایران به جهان باشند اما متاسفانه به قدری دل پردردی در این زمینه دارم که جز یاس و گفتن اینکه هیچ کاری در این زمینه صورت نگرفته، حرف دیگری نمی توان درباره آن زد.
خود من قدیمی ترین آهنگ عبدالقادر مراغه ای را کشف و رمزگشایی کردم، یک نفر هم متوجه اهمیت این موضوع نشد. موسیقی ما همیشه زیر ضربه بوده است. امروز اگر تمایلی به سخن گفتن د راین زمینه ندارم، به این خاطر است که نمی خواهم مدام این مسئله را بشکافم زیرا معتقدم نتیجه ای نخواهدداشت.
اصولا کاری برای معرفی موسیقی ما انجام نگرفته تا ما درباره تاثیر آن بر دیگر فرهنگ ها سخن بگوییم. موسیقی ما در خود ایران نیز به درستی معرفی نشده است، معرفی به جهان پیشکش! بنابراین افتخاری وجود ندارد که بخواهیم درباره آن صحبت کنیم و ما فقط باید در مقابل خودمان و مملکت خودمان شرمنده و سرافکنده باشیم که هیچ تلاشی در این زمینه انجام نداده ایم.
چهره ای مثل عبدالقادر مراغه ای را که شما در شناسایی او تلاش های بسیاری کرده اید، نمی توان یکی از برجسته ترین این سفیران فرهنگی از ایران دانست؟
بدون شک شخصیت عبدالقادر مراغه ای یکی از مثال های موضوعی است که شما درباره آن سوال می کنید اما حرف من این است که متاسفانه شناساندن این شخصیت در سطح جهانی آن قدری بازتاب نداشته که من بتوانم درباره آن حرف بزنم. مراغه ای و بسیاری دیگر از موسیقی دانان برجسته می توانند شناسنامه ما در معرفی موسیقی ایران به جهان باشند. اما متاسفانه به قدری دل پردردی در این زمینه دارم که جز یاس و گفتن اینکه هیچ کاری در این زمینه صورت نگرفته، حرف دیگری نمی توان درباره آن زد.
خود من قدیمی ترین آهنگ عبدالقادر مراغه ای را کشف و رمزگشایی کردم، یک نفر هم متوجه اهمیت این موضوع نشد. موسیقی ما همیشه زیر ضربه بوده است. امروز اگر تمایلی به سخن گفتن در این زمینه ندارم، به این خاطر است که نمی خواهم مدام این مسئله را بشکافم زیرا معتقدم نتیجه ای نخواهدداشت. اصولا کاری برای معرفی موسیقی ما انجام نگرفته تا ما درباره تاثیر آن بر دیگر فرهنگ ها سخن بگوییم. موسیقی مادر خود ایران نیز به درستی معرفی نشده است، معرفی به جهان پیشکش! بنابراین افتخاری وجود ندارد که بخواهیم درباره آن صحبت کنیم و ما فقط باید در مقابل خودمان و مملکت خودمان شرمنده و سرافکنده باشیم که هیچ تلاشی در این زمینه انجام نداده ایم.
منظور شما از «کاری انجام نشده»، بیشتر معطوف به حمایت نهادها و سازمان هاست. خود اهالی موسیقی چرا هیچ گاه در این زمینه تلاشی نکرده اند؟
اهالی موسیقی در حد وسع خود تلاش کرده اند اما این تلاش ها صرفا در محدوه تجاری و بیزینسی انجام شده است. کنسرت داده اند، در برخی سمینارهای جهانی شرکت و تلاش کرده اند در برنامه های هنری بین المللی، موسیقی ایرانی را معرفی کنند اما این سهم بسیار ناچیز است. موسیقی هنری فراگیر است و استفاده های بسیاری می توان برای جهانی کردن یک فرهنگ خاص از آن کرد اما هر بار که ما خواستیم قدمی در این زمینه برداریم، بلافاصله جلوی آن گرفته شد.
به عنوان مثال کنسرتی بسیار باشکوه در شهر ژنو داشتیم. در روزنامه ها نیز بسیار درباره اینکه ارکستر ملی ایران به رهبری بنده در ژنو اجرا خواهدداشت، نوشتند. این کنسرت توانست موفقیت بسیاری در اجرای خود کسب کند اما زمانی که به کشور برگشتیم، انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است.
شرایطی که ذکر می کنید، مربوط به نگاه امروزی به موسیقی است. فارغ از زمانه ای که در آن زندگی می کنیم، به نظر شما موسیقی ایرانی به صورت بالقوه توان جهانی شدن را دارد؟
بدون شک. چرا ندارد؟ یکی از بهترین موسیقی های دنیا، موسیقی ایرانی است. این را من می گویم که عمرم را پای خواندن و شنیدن موسیقی جهان صرف کرده ام. از نظر موسیقی دان نیز ما افراد برجسته بسیاری داریم و از این نظر مشکلی وجود ندارد. همین امروز، همه ما ام کلثوم، فرید الاطرش و کسان دیگری را که در همسایگی ایران در ترکیه، مصر و کشورهای دیگر زندگی می کنند و هیچ کار خاصی از لحاظ آکادمیک انجام نداده اند، می شناسیم.
ببینید آذربایجان در این زمینه چه تلاش هایی می کند اما ما چه کاری انجام داده ایم؟ جمهوری آذربایجان آهنگسازهایی دارد که کارهایشان در جهان اجرا می شود. تا زمانی که این نوع نگاه به موسیقی در کشور ما اصلاح نشود، به جایی نمی رسیم. هنوز هم بسیاری از کسانی که در کشور ما قدرت را در دست دارند، موسیقی را امری نامشروع می دانند.
تلویزیون ملی ما هنوز اجازه نشان دادن ساز را ندارد و کسی که ساز به دست گرفته انگار چه عمل شنیعی انجام داده است. در این شرایط ما چگونه می توانیم افتخار کنیم که موسیقی و موزیسین داریم؟ چه فایده صفحات مطبوعات را از موضوعی پر کنیم که هنوز در کشور ارزشی برای آن قائل نیستند؟
از کشور آذربایجان مثال آوردید. به نظر شما همین که تا این اندازه موسیقی آذربایجان متاثر و وامدار از موسیقی ماست، نشان از توسعه موسیقی ما در کشورهای دیگر ندارد؟
موثر است اما آن ها در زمینه موسیقی قدم های بسیار موثرتری از ما برداشته اند. هنرمندان آذربایجان در بزرگ ترین کنسرت ها، سمینارها و فستیوال های جهانی حضور دارند اما چه زمانی از من خواسته اند که در فلان سمیناری که در فلان نقطه دنیا برپا شده حضور داشته باشم و از عبدالقادر مراغه ای صحبت کنم؟ عمر من به سر آمد و هنوز روزنه امیدی در این زمینه ندیده ام.
به نظر شما صحبت درباره این مشکلات و طرح مسئله در رسانه ها، افکار عمومی را به این زمینه معطوف نمی کند؟
کم درباره این موضوع سخن نگفته ام. اما گوش شنوایی وجود ندارد. در کشور ما با موسیقی عناد وجود دارد و به موسیقی و موسیقی دان روی خوش نشان داده نمی شود. در روزنامه ها بخواهیم صحبت کنیم، یا باید دروغ بگوییم یا همین مسائلی را که مطرح کردم، بگوییم که باعث شرمساری ما از آیندگان خواهد بود.
حمایت از موسیقی از سوی دولت بدون شک لازم است اما از سوی دیگر به نظر شما اگر موسیقی توانایی جهانی شدن را در خودش داشته باشد، به تنهایی نمی تواند به این موضوع دست پیدا کند؟
تا زمانی که موسیقی معرفی نشود این امکان برای ما وجود ندارد. وقتی موسیقی ما شنیده نمی شود، طبیعتا شناخته نیز نمی شود و نباید انتظار جهانی شدن آن را داشته باشیم. یک انسان خارج از فرهنگ ما از چه راهی باید با موسیقی ما آشنا شود؟ خود من کتاب های بسیاری در زمینه موسیقی نوشته ام، بازتاب این کتاب ها چه بوده است. چه زمانی تلاش شده این کتاب ها به دنیا معرفی شود؟ من کار خودم را انجام داده ام و منتظر پاداش هم نیستم. عمر ما نیز دیگر از انتظار برای پاداش گذشته اما موضوعی که من را دلسرد می کند، این است که هیچ افق روشنی در این زمینه نمی توانم ببینم.
برخی به عنوان مثال موسیقی فلامینگو در اسپانیا و آندلس قدیم را متاثر از موسیقی ایران فرهنگی می دانند. همین موضوع نمی تواند نشانه ای از تاثیر موسیقی ما در جهان باشد؟
درباره مسئله آندلس حرف و حدیث های بسیاری وجود دارد. زریاب بصری که اصالتا از مردمان بصره است، گفته می شود که اجدادش از ارّجان فارس است، از بصره به دیار خلفای عباسی راه پیدا می کند و در دربار مامون در کنار موسیقی دان های بزرگی مثل ابراهیم مصولی و پسرش اسحاق موصلی و منصور زلزل به محبوبیت می رسد. این محبوبیت باعث می شود که مورد حسادت اسحاق موصلی قرار گیرد و او را به جایی تبعید کند که هنوز در جنوب اسپانیا در دست اموی ها بوده است.
زریاب را الحکم دوم به جنوب اسپانیا می رود و تاثیراتی بر موسیقی آنجا می گذارد اما افتخار این موضوع در تاریخ موسیقی بیشتر به اعراب منسوب است تا ایران. به هر حال از بغداد یعنی مرکز خلافت عباسی به آندلس می رود. از آنجایی که مدعی در این زمینه زیاد است افتخار چندانی برای ما باقی نمی ماند. اعراب معتقدند این موسیقی عربی است که به آندلس می رود و باعث تاثیرگذاری بر موسیقی آن دیار می شود.
همان طور که گفتید صحبت بر سر این نیست که فلان موسیقی دان مال چه کسی است و افتخارش به ما می رسد یا به عنوان مثال به اعراب. بحث بیشتر بر سر شناخت موقعیت موسیقی ایرانی در کلیت موسیقی جهان و نقش آن در این میانه است.
این تاثیر در گذشته از سوی افرادی که به نوعی می توان گفت هم ایرانی هستند و هم نیستند مثل فارابی، وجود داشته است. افرادی مثل فارابی، ابوعلی سینا و حتی صفی الدین ارموی از این دست افراد هستند. همه این افراد کتاب هایشان را به زبان عربی نوشته اند به جز عبدالقادر مراغه ای که کتاب «جامع الالحان و مقاصد الالحان» و «شرح ادوار صفی الدین» و چند نسخه دیگر را به زبان فارسی نوشته است.
کندی، فیلسوف مسلمان، 9 رساله پیرامون موسیقی به رشته تحریر درآورده است. فارابی در کتاب «موسیقی کبیر» و ابن سینا در «جوامع موسیقی» بحث مبسوطی در این زمینه ارائه کرده اند، اما پس از ابن سینا مهم ترین رساله های موسیقی توسط فلاسفه نگاشته نشده تا به عبدالقادر مراغه ای می رسیم. مراغه ای از ترکیب دو عامل اساسی موسیقی، یعنی صدا و وزن، نمونه های مختصری از آهنگ های زمان خود را ارائه کرده که در این نمونه ها، او ابتدا مقام و دور ایقاعی (ریتم یا وزن) آهنگ مورد نظر خود را مشخص کرده و شماره نقرات (میزان کشش) هر صدا را در زیر آن نوشته و بدین ترتیب امتداد و کشش صداها را نیز تعیین کرده است.
در نتیجه می خواهم بگویم کتاب هایی که به زبان عربی در همه زمینه ها از پزشکی و فلسفه گرفته تا موسیقی نوشته شده است، تاثیرات بسیار زیادی در جهان دیروز و امروز داشته است اما به دلیل نوشته شدن به زبان عربی آن ها را به عنوان دانشمندان عربی می شناسند و این ماییم که می گوییم این دانشمندان ایرانی هستند.
به عنوان مثال «هنری جرج وارنر» که بزرگ ترین کسی است که درباره موسیقی خاورزمین مطلب نوشته است همه این دانشمندان را ذیل عنوان موسیقی عرب معرفی می کند. ای کاش ما دولتی داشتیم که برای این موضوع اهمیت قائل بود و مثلا می خواست که برای روشن شدن این مباحث سمینارها و کنگره هایی در داخل و خارج از ایران برگزار شود و این حقایق برای جامعه جهانی روشن شود. نوشتن از آن در یک صفحه مطبوعات داخلی نتیجه چندانی ندارد. قدم ها باید قدم های بزرگی باشد، در کشور ما قدم کوچک هم در این زمینه برداشته نمی شود و خوش خیالی است که ما انتظار برداشته شدن قدم های بزرگی در این زمینه را داشته باشیم.
با قبول این فرض که امروزه شرایط مناسبی وجود ندارد، دلیل نمی شود که تحقیقات و بررسی های لازم در این زمینه صورت نگیرد. به قول نیما یوشیج: «آنکه از پی کاروان می آید غربال به دست دارد»…
درست است. من هم هیچ عجله ای برای این کار ندارم. ما به هر حال کارهای خودمان را انجام داده ایم و انتظاری هم نداریم. قضاوت درباره آن، با آیندگان خواهدبود.
دسته بندی مطلب:
موسیقی تاریخی ایران را اعراب دزدیده اند
در زمینه نقش موسیقی ایران در گسترش و تبلیغ ایران فرهنگی، با فرهاد فخرالدینی، موسیقی دان و رهبر ارکستر ملی ایران به گفت و گو نشستیم. یکی از دلایل اصلی این انتخاب، تلاش های فخرالدینی در شناخت بزرگان موسیقی قدیم ایران از جمله عبدالقادر مراغه ای است که از او به عنوان یکی از بزرگ ترین سفیران موسیقی ایران در دوران عثمانی یاد می کنند.
یکی از وجوه برجسته صادرات فرهنگی و تبادلات بین فرهنگ های مختلف، حیطه موسیقی است. میزان تاثیر ایران فرهنگی در وجه موسیقایی خود در جهان امروز را چگونه ارزیابی می کنید؟
به نظر من این مسئله به اندازه ای کمرنگ است که جای صحبت زیادی در مورد آن نیست. ما اصلا کاری در این زمینه انجام نداده ایم.
چهره ای مثل عبدالقادر مراغه ای را که شما در شناسایی او تلاش های بسیاری کرده اید، نمی توان یکی از برجسته ترین این سفیران فرهنگی از ایران دانست؟
بدون شک شخصیت عبدالقادر مراغه ای یکی از مثال های موضوعی است که شما درباره آن سوال می کنید اما حرف من این است که متاسفانه شناساندن این شخصیت در سطح جهانی آن قدر بازتاب نداشته که من بتوانم درباره آن حرف بزنم. مراغه ای و بسیاری دیگر از موسیقی دانان برجسته می توانند شناسنامه ما در معرفی موسیقی ایران به جهان باشند اما متاسفانه به قدری دل پردردی در این زمینه دارم که جز یاس و گفتن اینکه هیچ کاری در این زمینه صورت نگرفته، حرف دیگری نمی توان درباره آن زد.
خود من قدیمی ترین آهنگ عبدالقادر مراغه ای را کشف و رمزگشایی کردم، یک نفر هم متوجه اهمیت این موضوع نشد. موسیقی ما همیشه زیر ضربه بوده است. امروز اگر تمایلی به سخن گفتن د راین زمینه ندارم، به این خاطر است که نمی خواهم مدام این مسئله را بشکافم زیرا معتقدم نتیجه ای نخواهدداشت.
اصولا کاری برای معرفی موسیقی ما انجام نگرفته تا ما درباره تاثیر آن بر دیگر فرهنگ ها سخن بگوییم. موسیقی ما در خود ایران نیز به درستی معرفی نشده است، معرفی به جهان پیشکش! بنابراین افتخاری وجود ندارد که بخواهیم درباره آن صحبت کنیم و ما فقط باید در مقابل خودمان و مملکت خودمان شرمنده و سرافکنده باشیم که هیچ تلاشی در این زمینه انجام نداده ایم.
چهره ای مثل عبدالقادر مراغه ای را که شما در شناسایی او تلاش های بسیاری کرده اید، نمی توان یکی از برجسته ترین این سفیران فرهنگی از ایران دانست؟
بدون شک شخصیت عبدالقادر مراغه ای یکی از مثال های موضوعی است که شما درباره آن سوال می کنید اما حرف من این است که متاسفانه شناساندن این شخصیت در سطح جهانی آن قدری بازتاب نداشته که من بتوانم درباره آن حرف بزنم. مراغه ای و بسیاری دیگر از موسیقی دانان برجسته می توانند شناسنامه ما در معرفی موسیقی ایران به جهان باشند. اما متاسفانه به قدری دل پردردی در این زمینه دارم که جز یاس و گفتن اینکه هیچ کاری در این زمینه صورت نگرفته، حرف دیگری نمی توان درباره آن زد.
خود من قدیمی ترین آهنگ عبدالقادر مراغه ای را کشف و رمزگشایی کردم، یک نفر هم متوجه اهمیت این موضوع نشد. موسیقی ما همیشه زیر ضربه بوده است. امروز اگر تمایلی به سخن گفتن در این زمینه ندارم، به این خاطر است که نمی خواهم مدام این مسئله را بشکافم زیرا معتقدم نتیجه ای نخواهدداشت. اصولا کاری برای معرفی موسیقی ما انجام نگرفته تا ما درباره تاثیر آن بر دیگر فرهنگ ها سخن بگوییم. موسیقی مادر خود ایران نیز به درستی معرفی نشده است، معرفی به جهان پیشکش! بنابراین افتخاری وجود ندارد که بخواهیم درباره آن صحبت کنیم و ما فقط باید در مقابل خودمان و مملکت خودمان شرمنده و سرافکنده باشیم که هیچ تلاشی در این زمینه انجام نداده ایم.
منظور شما از «کاری انجام نشده»، بیشتر معطوف به حمایت نهادها و سازمان هاست. خود اهالی موسیقی چرا هیچ گاه در این زمینه تلاشی نکرده اند؟
اهالی موسیقی در حد وسع خود تلاش کرده اند اما این تلاش ها صرفا در محدوه تجاری و بیزینسی انجام شده است. کنسرت داده اند، در برخی سمینارهای جهانی شرکت و تلاش کرده اند در برنامه های هنری بین المللی، موسیقی ایرانی را معرفی کنند اما این سهم بسیار ناچیز است. موسیقی هنری فراگیر است و استفاده های بسیاری می توان برای جهانی کردن یک فرهنگ خاص از آن کرد اما هر بار که ما خواستیم قدمی در این زمینه برداریم، بلافاصله جلوی آن گرفته شد.
به عنوان مثال کنسرتی بسیار باشکوه در شهر ژنو داشتیم. در روزنامه ها نیز بسیار درباره اینکه ارکستر ملی ایران به رهبری بنده در ژنو اجرا خواهدداشت، نوشتند. این کنسرت توانست موفقیت بسیاری در اجرای خود کسب کند اما زمانی که به کشور برگشتیم، انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است.
شرایطی که ذکر می کنید، مربوط به نگاه امروزی به موسیقی است. فارغ از زمانه ای که در آن زندگی می کنیم، به نظر شما موسیقی ایرانی به صورت بالقوه توان جهانی شدن را دارد؟
بدون شک. چرا ندارد؟ یکی از بهترین موسیقی های دنیا، موسیقی ایرانی است. این را من می گویم که عمرم را پای خواندن و شنیدن موسیقی جهان صرف کرده ام. از نظر موسیقی دان نیز ما افراد برجسته بسیاری داریم و از این نظر مشکلی وجود ندارد. همین امروز، همه ما ام کلثوم، فرید الاطرش و کسان دیگری را که در همسایگی ایران در ترکیه، مصر و کشورهای دیگر زندگی می کنند و هیچ کار خاصی از لحاظ آکادمیک انجام نداده اند، می شناسیم.
ببینید آذربایجان در این زمینه چه تلاش هایی می کند اما ما چه کاری انجام داده ایم؟ جمهوری آذربایجان آهنگسازهایی دارد که کارهایشان در جهان اجرا می شود. تا زمانی که این نوع نگاه به موسیقی در کشور ما اصلاح نشود، به جایی نمی رسیم. هنوز هم بسیاری از کسانی که در کشور ما قدرت را در دست دارند، موسیقی را امری نامشروع می دانند.
تلویزیون ملی ما هنوز اجازه نشان دادن ساز را ندارد و کسی که ساز به دست گرفته انگار چه عمل شنیعی انجام داده است. در این شرایط ما چگونه می توانیم افتخار کنیم که موسیقی و موزیسین داریم؟ چه فایده صفحات مطبوعات را از موضوعی پر کنیم که هنوز در کشور ارزشی برای آن قائل نیستند؟
از کشور آذربایجان مثال آوردید. به نظر شما همین که تا این اندازه موسیقی آذربایجان متاثر و وامدار از موسیقی ماست، نشان از توسعه موسیقی ما در کشورهای دیگر ندارد؟
موثر است اما آن ها در زمینه موسیقی قدم های بسیار موثرتری از ما برداشته اند. هنرمندان آذربایجان در بزرگ ترین کنسرت ها، سمینارها و فستیوال های جهانی حضور دارند اما چه زمانی از من خواسته اند که در فلان سمیناری که در فلان نقطه دنیا برپا شده حضور داشته باشم و از عبدالقادر مراغه ای صحبت کنم؟ عمر من به سر آمد و هنوز روزنه امیدی در این زمینه ندیده ام.
به نظر شما صحبت درباره این مشکلات و طرح مسئله در رسانه ها، افکار عمومی را به این زمینه معطوف نمی کند؟
کم درباره این موضوع سخن نگفته ام. اما گوش شنوایی وجود ندارد. در کشور ما با موسیقی عناد وجود دارد و به موسیقی و موسیقی دان روی خوش نشان داده نمی شود. در روزنامه ها بخواهیم صحبت کنیم، یا باید دروغ بگوییم یا همین مسائلی را که مطرح کردم، بگوییم که باعث شرمساری ما از آیندگان خواهد بود.
حمایت از موسیقی از سوی دولت بدون شک لازم است اما از سوی دیگر به نظر شما اگر موسیقی توانایی جهانی شدن را در خودش داشته باشد، به تنهایی نمی تواند به این موضوع دست پیدا کند؟
تا زمانی که موسیقی معرفی نشود این امکان برای ما وجود ندارد. وقتی موسیقی ما شنیده نمی شود، طبیعتا شناخته نیز نمی شود و نباید انتظار جهانی شدن آن را داشته باشیم. یک انسان خارج از فرهنگ ما از چه راهی باید با موسیقی ما آشنا شود؟ خود من کتاب های بسیاری در زمینه موسیقی نوشته ام، بازتاب این کتاب ها چه بوده است. چه زمانی تلاش شده این کتاب ها به دنیا معرفی شود؟ من کار خودم را انجام داده ام و منتظر پاداش هم نیستم. عمر ما نیز دیگر از انتظار برای پاداش گذشته اما موضوعی که من را دلسرد می کند، این است که هیچ افق روشنی در این زمینه نمی توانم ببینم.
برخی به عنوان مثال موسیقی فلامینگو در اسپانیا و آندلس قدیم را متاثر از موسیقی ایران فرهنگی می دانند. همین موضوع نمی تواند نشانه ای از تاثیر موسیقی ما در جهان باشد؟
درباره مسئله آندلس حرف و حدیث های بسیاری وجود دارد. زریاب بصری که اصالتا از مردمان بصره است، گفته می شود که اجدادش از ارّجان فارس است، از بصره به دیار خلفای عباسی راه پیدا می کند و در دربار مامون در کنار موسیقی دان های بزرگی مثل ابراهیم مصولی و پسرش اسحاق موصلی و منصور زلزل به محبوبیت می رسد. این محبوبیت باعث می شود که مورد حسادت اسحاق موصلی قرار گیرد و او را به جایی تبعید کند که هنوز در جنوب اسپانیا در دست اموی ها بوده است.
زریاب را الحکم دوم به جنوب اسپانیا می رود و تاثیراتی بر موسیقی آنجا می گذارد اما افتخار این موضوع در تاریخ موسیقی بیشتر به اعراب منسوب است تا ایران. به هر حال از بغداد یعنی مرکز خلافت عباسی به آندلس می رود. از آنجایی که مدعی در این زمینه زیاد است افتخار چندانی برای ما باقی نمی ماند. اعراب معتقدند این موسیقی عربی است که به آندلس می رود و باعث تاثیرگذاری بر موسیقی آن دیار می شود.
همان طور که گفتید صحبت بر سر این نیست که فلان موسیقی دان مال چه کسی است و افتخارش به ما می رسد یا به عنوان مثال به اعراب. بحث بیشتر بر سر شناخت موقعیت موسیقی ایرانی در کلیت موسیقی جهان و نقش آن در این میانه است.
این تاثیر در گذشته از سوی افرادی که به نوعی می توان گفت هم ایرانی هستند و هم نیستند مثل فارابی، وجود داشته است. افرادی مثل فارابی، ابوعلی سینا و حتی صفی الدین ارموی از این دست افراد هستند. همه این افراد کتاب هایشان را به زبان عربی نوشته اند به جز عبدالقادر مراغه ای که کتاب «جامع الالحان و مقاصد الالحان» و «شرح ادوار صفی الدین» و چند نسخه دیگر را به زبان فارسی نوشته است.
کندی، فیلسوف مسلمان، 9 رساله پیرامون موسیقی به رشته تحریر درآورده است. فارابی در کتاب «موسیقی کبیر» و ابن سینا در «جوامع موسیقی» بحث مبسوطی در این زمینه ارائه کرده اند، اما پس از ابن سینا مهم ترین رساله های موسیقی توسط فلاسفه نگاشته نشده تا به عبدالقادر مراغه ای می رسیم. مراغه ای از ترکیب دو عامل اساسی موسیقی، یعنی صدا و وزن، نمونه های مختصری از آهنگ های زمان خود را ارائه کرده که در این نمونه ها، او ابتدا مقام و دور ایقاعی (ریتم یا وزن) آهنگ مورد نظر خود را مشخص کرده و شماره نقرات (میزان کشش) هر صدا را در زیر آن نوشته و بدین ترتیب امتداد و کشش صداها را نیز تعیین کرده است.
در نتیجه می خواهم بگویم کتاب هایی که به زبان عربی در همه زمینه ها از پزشکی و فلسفه گرفته تا موسیقی نوشته شده است، تاثیرات بسیار زیادی در جهان دیروز و امروز داشته است اما به دلیل نوشته شدن به زبان عربی آن ها را به عنوان دانشمندان عربی می شناسند و این ماییم که می گوییم این دانشمندان ایرانی هستند.
به عنوان مثال «هنری جرج وارنر» که بزرگ ترین کسی است که درباره موسیقی خاورزمین مطلب نوشته است همه این دانشمندان را ذیل عنوان موسیقی عرب معرفی می کند. ای کاش ما دولتی داشتیم که برای این موضوع اهمیت قائل بود و مثلا می خواست که برای روشن شدن این مباحث سمینارها و کنگره هایی در داخل و خارج از ایران برگزار شود و این حقایق برای جامعه جهانی روشن شود. نوشتن از آن در یک صفحه مطبوعات داخلی نتیجه چندانی ندارد. قدم ها باید قدم های بزرگی باشد، در کشور ما قدم کوچک هم در این زمینه برداشته نمی شود و خوش خیالی است که ما انتظار برداشته شدن قدم های بزرگی در این زمینه را داشته باشیم.
با قبول این فرض که امروزه شرایط مناسبی وجود ندارد، دلیل نمی شود که تحقیقات و بررسی های لازم در این زمینه صورت نگیرد. به قول نیما یوشیج: «آنکه از پی کاروان می آید غربال به دست دارد»…
درست است. من هم هیچ عجله ای برای این کار ندارم. ما به هر حال کارهای خودمان را انجام داده ایم و انتظاری هم نداریم. قضاوت درباره آن، با آیندگان خواهدبود.
دسته بندی مطلب:
موسیقی تاریخی ایران را اعراب دزدیده اند