محمد کاظمی: حضور بهروز صفاریان در آلبوم بهنام صفوی به ضرر من تمام شد
محمد کاظمی: حضور بهروز صفاریان در آلبوم بهنام صفوی به ضرر من تمام شد
- *سابقه فعالیت در ترانه و روزنامهنگاری را دارید. کدام یک را زودتر و از کجا آغاز کردید؟
کار روزنامهنگاری و ترانهسرایی را به صورت حرفهای تقریبا همزمان با هم شروع کردم. سال 86 برای مسائلی مربوط به ترانهسرایی به دفتر مجله «اتفاقنو» رفتم و سردبیر آن زمان مجله دو روز مانده به زمان انتشارشان به گفته خودش هیچ چیزی آماده نکرده بود! به ایشان پیشنهاد کمک دادم. زمانی که ایشان نوشتههای من را دید به گفته خودش شگفتزده شد و من از آن شماره، پای ثابت مجله اتفاقنو شدم. ترانه را هم تقریبا در همان زمان به صورت حرفهای شروع کرده بودم. با چند خواننده گمنام همکاری کردم و به فاصله کمی پس از آن هم با چند خواننده مطرح وارد همکاری شدم. هیچ کدام از همکاریهای من در عرصه ترانه، ارتباط مستقیمی به فعالیتم در زمینه روزنامهنگاری نداشت. نمیخواهم بگویم روزنامهنگاری هیچ وقت روی ترانهسرایی من تاثیر نداشته اما خیلی کمتر از آن چیزی است که برخی افراد فکر میکنند.
- *فعالیتتان در ترانه از کجا دقیقا شروع شد؟ از خانه ترانه یا انجمن و کارگاه خاصی بود؟
من به هیچ انجمن و کلاس خاصی نرفتم. گاهی اوقات به صورت غیر مستمر در جلسات خانه ترانه یا برخی انجمنها شرکت میکردم اما ترانه را از کارگاه یا کلاس خاصی شروع نکردم. من علاقهمند به موسیقی و آهنگسازی بودم و شرایط اعتقادی خانوادهام به گونهای بود که نمیتوانستم به سراغ ساز بروم. یعنی خیلی سخت میتوانستم و هیچ وقت اهل مبارزه با خانواده نبودم. با توجه به اینکه استعداد نوشتن و سرودن هم داشتم، نزدیکترین راه برای فعالیت من در موسیقی ورود به عرصه ترانه بود. یادگیریهای من هم به مروز زمان و با مطالعه و خواندن ترانههای خوب شکل گرفت. تحصیلات دانشگاهی من هم مهندسی صنایع است.
- *ترانهسراهای جوان در ابتدای کار یا به کلاس خاصی میروند و آموزش میبینند یا یک چهره پیشکسوت را به عنوان الگو و اسطوره خود قرار میدهند. الگویی در ابتدا کار داشتید که از کارهایش تاثیر بگیرید؟
کسی را الگو و اسطوره قرار ندادم. اینگونه نبود که از قصد چنین روندی را دنبال کرده باشم اما به هر حال نشد. کتابهای استاد «ایرج جنتی عطایی» را میخواندم و دنبال میکردم. دو کتاب تا کنون از ایشان منتشر شده است. یکی با کوشش آقای «یغما گلرویی» و دیگری هم «زمزمههای یک شب سیساله» بود. نوشتههای «اردلان سرفراز» را هم پیگیری میکردم. اما در آن مثلث معروف ترانهسرایی، «شهیار قنبری» را دوست نداشتم. غزلهای استاد «محمدعلی بهمنی» را هم پیگیری میکردم. ترانههای اجرا شده «یغما گلرویی»، «افشین یداللهی» و «روزبه بمانی» که آن زمان تازه شروع کرده بود روی من تاثیر زیادی داشت. حتی ترانههای «رضا صادقی» را هم دوست داشتم. ایشان ترانهسرای حرفهای نبودند اما سادهنویسی او را میپسندیدم.
- *کار حرفهای را دقیقا زمانی آغاز کردید که کم کم بُعد مالی موسیقی پاپ هم در حال رشد بود. این مساله هم شما را بیشتر وسوسه نکرد؟
اصلا اینگونه نبود اما با گذر زمان ترانه اصلیترین و تنها منبع درآمد من شد. هدف من در ترانه این است که پس از مرگم در محافل ترانه از من و آثارم یاد کنند و به خاطر همین هدف هم کار میکنم.
- *اطرافیان میگفتند که من خیلی بزرگ شروع کردهام و ممکن است به خاطر غرور یا هر مساله دیگری زود تمام شوم*
- *استارت همکاری شما با خوانندگان حرفهای از کجا بود؟
«شهاب رمضان» من را از سال 86 میشناخت و به او گفته بودم که ترانه مینویسم و او آن زمان فقط کار آهنگسازی را دنبال میکرد و خواننده نبود. یک سال بعد شهاب رمضان به من گفت ایمیلهایت را باز نمیکردم چون باور نداشتم که ترانهسرا باشی! او گفت که اتفاقی ایمیلها را باز کردم و دیدم چه کارهای خوبی داری و دلیل شهاب هم برای عدم باور نسبت به من، حرفهای برخی از اطرافیان ما بود. پیشنهاد داد که روی کارها ملودی بسازد و برای دو ترانه این کار را انجام دادیم. مدتی بعد شهاب رمضان با من تماس گرفت و گفت که «حمید عسکری» از یکی از کارها خوشش آمده است. واسطه بین حمید و شهاب هم آقای «یحیی مشایخی» بود که تهیهکنندگی هر دو را بر عهده داشت. آقای مشایخی با من تماس گرفت و دستمزد من را به مبلغ صد و پنجاه هزار تومان پرداخت کردند. برخی از بخشهای آن ترانه توسط حمید عسکری دستکاری شد و دلیل این مساله را از آقای مشایخی پرسیدم و گفتند که بعدا جبران میکنیم اما دیگر فرصت جبران پیش نیامد.
- *تقریبا از سال 88 یا 89 به بعد فعالیتهایتان در این حوزه زیاد شد. این پرکاری ناگهانی دلیلش چه بود؟
کارکردن با «احسان خواجهامیری» برای من اتفاق کمی نبود. همکاری ما هم اتفاقی پیش آمد چون من با «بهرنگ بهادرزاده» چند برخورد داشتم و ترانههایی به او داده بودم. چند وقت بعد با بهرنگ تماس گرفتم تا ترانههایم را از او پس بگیرم. به نیت بهرنگ آن کارها را به او داده بودم ولی حس کردم که نمیخواهد آن آثار را اجرا کند. ولی او باعث همکاری من با احسان خواجهامیری شد. خودم هم باور نمیکردم تا اینکه از دفتر احسان با من تماس گرفتند و رفتیم و کارها را هماهنگ کردیم. روزی که از دفتر او برمیگشتم مدام به این مساله فکر میکردم که نکند، شروعنشده تمام شوم. اطرافیان میگفتند که من خیلی بزرگ شروع کردهام و ممکن است به خاطر غرور یا هر مساله دیگری زود تمام شوم. اما خدا لطف داشت و خودم هم تلاش کردم. به جای اینکه دستمزدم را بالا ببرم و بابت همکاری با خوانندههای معروف قیافه بگیرم بیشتر تلاش کردم که بهتر باشم و همین مساله باعث شد پرکار باشم.
*اصولا ترانهسراهای جوانی که در اولین همکاریهای خود با خوانندهها یک کار هیت یا جنجالی خلق کنند و پدیده باشند در معرض توجهات قرار میگیرند و پرکار میشوند. اما اولین ترانههای شما که با صدای حمید عسکری یا خوانندههای دیگر شنیده شد جنجالی نداشت ولی شما توانستید در کانون توجه افراد قرار بگیرید. به همین دلیل برخی اعتقاد دارند که محمد کاظمی با لینکها و دوستیهایش توانسته با خوانندههای معروف و متنوع کار کند و آلبومها و قطعات متعددی حد فاصل سال 88 تا 90 داشته باشد. در این زمینه چه نظری دارید؟
قبول دارید آدمهایی که در این بازه زمانی با من همکاری کردند همگی حرفهای بودند؟ یا کسانی که با من کار کردند حرفهای و باهوش بودند و اگر آن زمان هم معروف نبودند بعدا معروف شدند و این نشان میدهد کار من در رشد آنها بیتاثیر نبوده است. یا اینکه من آنقدر خوششانس بودم که باید لقب آقای شانس کل موسیقی را به من بدهند که بعید میدانم این موارد باشد. اکنون که این موارد را میشنونم برایم خیلی جالب است. خیلی از آدمهایی که من را میبینند ولی وانمود میکنند که نشناختهاند باعث میشوند که من فکر کنم حتما نشناخته است. بعدا شخص دیگری مثلا در همان محفل میگوید که همان فرد از فلان کار تو تعریف میکرد ولی وانمود میکرد که تو را نشناخته است. من راجع به کسی گارد نداشتم ولی نمیدانم چرا نسبت به من گارد وجود دارد؟ به هرحال باید بپذیریم که با لینک و دوستی نمیتوان تا این حد جدی و حرفهای کار کرد.
- اگر قرار بود دنبال خوانندهها بروم اکنون با همه همکاری میکردم
- *فکر میکنم بخشی از این گارد به دلیل سن و سال شما باشد.
درست میگویید چون آن زمان اغلب ترانهسراهای حرفهای و فعال بازار سن بیشتری از من داشتند و شاید یکی از دلایل گارد دیگران همین باشد که من در سن کمتر از آنها پرکار شدم.
- *دهه نود شروع شد اما رفتهرفته برخی ارتباطاتی که داشتید با بعضی آدمها نظیر احسان خواجهامیری یا حمید عسکری قطع شد یا قطع کردید. دلیلش چه بود؟
خودت هم میگویی که من جوان بودم و درباره حمید عسکری باید برای اولینبار به نکتهای اشاره کنم. زمان انتشار آلبوم حمید با یکی از سایتهای گمنام یک مصاحبه خیلی کوتاه انجام دادم و صحبتی درباره آلبومش بیان کردم که او از دست من دلخور شد. او حق داشت و تا به امروز عذرخواهی نکرده بودم. اما امروز از طریق این مصاحبه و این رسانه بابت حرفی که شش سال قبل زدم از حمید عسکری عذر میخواهم. حرفی که بیان کردم بیادبی نبود ولی بیان کردنش به جا نبود. امیدوارم به گوشش برسد و اینکه بعدا دیگر او را هیچ وقت ندیدم. البته یک گلایه هم آن زمان از حمید داشتم. آن هم اینکه بد نبود اگر من که یک ترانهسرای جوان بودم را به اولین کنسرتش پس از آلبوم دعوت میکرد. من هم در آن آلبوم کار داشتم ولی مهم نیست و من در آن مصاحبه اشتباه کردم. احسان خواجهامیری هم پس از آلبوم «یه خاطره از فردا» مسیرش عوض شد و به سراغ تیمی رفت که با یک خواننده مطرح لسآنجلسی آلبوم زده بود. آقای «روزبه بمانی» و آقای «علیرضا افکاری» هم تیم ثابت خودشان را داشتند.
- *اما در همان بازه زمانی همکاری شما با خوانندهها صرفا به چند نفر خاص محدود شد و تنوع چندانی نداشت.
من تقریبا با خیلیها تا کنون کار کردهام. «شهرام شکوهی»، «سعید عرب»، «ماهان بهرامخان»، «رضا صادقی» و «علی لهراسبی» از جمله این دوستان به غیر از بهنام صفوی و محمد علیزاده و شهاب رمضان هستند که با آنها همکاری داشتم.
- *البته همکاری با ماهان بهرام خان یا شهرام شکوهی بعد از آن بازه زمانی سال 90 که مدنظر من است منتشر شد.
با ماهان بهرامخان در سال 89 استارت همکاری را زدم و اینکه در سال 93 منتشر شد دست من نبود. من و ماهان پیوسته کار کردیم اما گسسته منتشر شد. ولی در کل من خودم به دنبال گستردهتر کردن دایره همکاری با خوانندهها نبودم. اینکه بعضی از ترانهسراها به دنبال خواننده میروند بسیار زشت است و تا دو سه سال قبل وجود داشت و امیدوارم هماکنون شاهد آن نباشیم. اگر قرار بود دنبال خوانندهها بروم اکنون با همه و حتی آنها که کار نکردم هم همکاری میکردم. مثلا با چهرههایی نظیر «محسن چاوشی»، «محسن یگانه» یا «فرزاد فرزین» کار مشترک نداشتم ولی مطمئن باشید با همه این عزیزان هم میتوانستم همکاری کنم. اگر به دنبال آنها میرفتم کلام قابل قبولی داشتم که به آنها ارائه کنم. نمیخواهم بگویم ترانه من خیلی خاص است بلکه موسیقی روی ترانه من خیلی خوب مینشیند. تمام آهنگسازانی که با من کار کردهاند میگویند ترانههایم ملودیک است.
- *کلمات و عبارات خیلی پیچیده هم به کار نمیبرید.
این مورد هم هست ولی من غزلهایی سرودهام که تا کنون اجرا نشدهاند و میخواهم این کارها را منتشر کنم. اما کلا آنچه که نیاز موسیقی بوده را انجام دادم.
- *جلوتر که آمدید ارتباط شما با بهنام صفوی به یک آلبوم کامل منجر شد و «فوقالعاده» را سال 93 به بازار عرضه کردید. روند شکلگیری این آلبوم از کجا بود و چه شد که چنین اتفاقی رخ داد؟
بهنام سال 89 از من دعوت کرد و با هم راجع به آلبوم دومش صحبت کردیم. چند کار را بررسی کردیم و یکی از کارهای ما به نتیجه رسید. حدود یک سال بعد با من تماس گرفت و ناگهان آنقدر فاز ما بر هم نشست و نزدیک شدیم که یک قطعه من به چهار قطعه رسید و در آلبوم «آرامش» چهار ترانه داشتم. از آن چهار ترانه و تک قطعات جواب خوبی گرفتیم و تصمیم گرفتیم که کل آلبوم فوقالعاده را من بنویسم. البته یک ترانه هم در آن مجموعه توسط خانم «مریم اسدی» سروده شد.
- مگر آلبوم «عاشقانه»های احسان خواجهامیری که همه ترانههای آن را آقای روزبه بمانی سرود مجموعه بدی بود؟
- *برخی میگویند که ترانهسرا نباید یک آلبوم کامل با خوانندهای همکاری کند. با این دیدگاه موافق هستید؟
چه کسی چنین حرفی را مطرح میکند؟
- *خیلیها میگویند. حتی بعضی از همصنفهای خودتان و ترانهسراها هم همین مساله را بیان میکنند.
سوال شما را زیر سوال نمیبرم و حتی با آن مخالفت هم نمیکنم ولی نه به کارکردن فول آلبوم جواب مثبت میدهم و نه به کارنکردن آلبوم جواب مثبت میدهم. مطمئن هستم کسانی میگویند که یک ترانهسرا نباید فولآلبوم کار کند که خودشان چنین شرایطی نداشتند.
- *کار کردن در تمامی قطعات یک آلبوم به کیفیت لطمه نمیزند و باعث تکرار نمیشود؟ چون به هرحال هر قدر هم ترانه متفاوت باشد باز هم در آن یک امضایی از محمد کاظمی یا آقایx وجود دارد.
اگر چنین همکاری برنامهریزی شده باشد باعث تکرار نمیشود. اما از کجا معلوم همین قضیه امضا باعث بهترشدن کار نشود؟ من نمیخواهم مقابل شما حرف بزنم و نظری نمیدهم اما از کجا معلوم دقیقا برعکس نباشد؟ یعنی وجود داشتن امضا در همه ترانهها شاید خوب هم باشد. کسی باید در این زمینه نظر بدهد که هم چنین کاری انجام داده باشد و هم اینکه سالها تجربه کار داشته باشد. به عنوان مثال آقای «ابراهیم حامدی» آلبومهای زیادی منتشر کرده که موفقترین آنها «ستارههای سربی» و «شب نیلوفری» بود. در این دو آلبوم تیم کاری او خیلی متنوع نبود. یا مگر آلبوم «عاشقانه»های احسان خواجهامیری که همه ترانههای آن را آقای روزبه بمانی سرود مجموعه بدی بود؟ به نظر من راجع به این موضوع نمیتوان با قاطعیت صحبت کرد و تبصره زیادی دارد.
- *زمانی که یک ترانهسرا یا آهنگساز با خوانندهای فولآلبوم کار میکند بعضیها میگویند که این عملکرد مافیایی است و اجازه نمیدهند که کسی وارد آن تیم شود و فقط خودشان همه کارهای خواننده را انجام میدهند. این صحبتها پس از آلبوم فوقالعاده درباره شما هم پیش آمد و گفتند که اجازه حضور و عرض اندام به دیگران نمیدهید و اوج این حرفها زمان آلبوم «سعید شهروز» بود. آیا واقعا مایل به همکاری با سایر ترانهسراها در یک مجموعه نیستید؟
آقای «امیر قلعهنویی» زمانی که میخواهد برای پیدا کردن جواب یک سوال فرصت داشته باشد و جواب مناسب پیدا کند در ابتدای همه پاسخهایش میگوید که سوال خیلی خوبی مطرح کردید! الان هم شما سوال خوبی مطرح کردید ولی من به دنبال وقت خریدن نیستم و پرسش شما به جا بود و جواب دارد. زمان آلبوم فوقالعاده به غیر از «امیر ارجینی» که من ترانههایش را دوست دارم هیچکس دیگری قرار نبود در آلبوم باشد که من اجازه حضور بدهم یا ندهم. خود بهنام صفوی میتواند شهادت دهد که آلبوم فوقالعاده بدون حضور من جمع نمیشد. یعنی ملودیها و تنظیمهایش هم جمع نمیشد. من با بهنام خیلی صمیمی شدم و با او در قسمت ملودی و تنظیم هم خیلی همکاری کردم. اصلا قرار نبود شخص دیگری حضور داشته باشد که محمد کاظمی اجازه بدهد یا ندهد. یک روز بهنام گفت که دو ترانه از مریم اسدی دارم و اجرا کرد و یکی از آنها را برای آلبوم انتخاب کرد. یک ملودی در آن آلبوم هست که فکر میکنم قطعه شماره هشت باشد و قرار بود امیر ارجینی آن را بنویسد. پس از مدتی که او این کار را ننوشت بهنام به من پیشنهاد داد که آن ترانه را هم بنویسم. دوست دارم بدانم چه کسی میگوید که من اجازه نمیدهم دیگران با خوانندهها کار کنند؟ هرکسی که میگوید من مافیایی کار میکنم بیاید و اثبات کند.
- عوامل آلبوم بیخوابی دوست نداشتند آن آلبوم موفق شود
- *این صحبت فقط مربوط به آلبوم بهنام صفوی نیست. درباره سایر ترانهسراهایی که با خوانندگان دیگر فول آلبوم کار میکنند هم این حرف مطرح میشود که اجازه نمیدهند افراد متنوع در آلبومها کلام داشته باشند.
میدانم که راجع به دوستان دیگر هم چنین حرفی صحت ندارد. میگویند آقای «بابک صحرایی» با خوانندههایی نظیر «مانی رهنما»، «نیما مسیحا» یا «حامی» اینگونه کار میکند. آقای صحرایی تا کنون بارها به من گفته که اگر ترانهای داشتی که مناسب فضای کار این خوانندهها بود حتما به من اعلام کن. حتی پیشنهاد شگفتانگیزتری برای یک همکاری داشت که نمیتوانم جزئیاتش را مطرح کنم. اصلا این صحبتها صحت ندارد و مطرح کردن این حرفها راجع به آلبوم سعید شهروز خیلی جالب است. سعید شهروز دوستان خیلی زیادی در عرصه ترانه و موسیقی داشت ولی همه دوستانش او را پس از آلبوم «بیخوابی» تنها گذاشتند. هیچکسی نزد او نبود.
- *دلیلش چه بود؟ خیلی از منتقدان میگویند که آلبوم «بیخوابی» اگر نگوییم بهترین اما یکی از چهار یا پنج آلبوم برتر پس از انقلاب بود.
پس چرا کمفروشترین آلبوم سعید شهروز بود؟
- *فروش کم دلایل خیلی زیادی دارد و صرفا به یک دلیل خاص نیست.
سعید شهروز تا پیش از بیخوابی در همه آلبومهایش حداقل یک آهنگ هیت داشت. اما در آلبوم بیخوابی کدام قطعه هیت شد؟ سایت «موسیقی ما» چند وقت قبل صد قطعه هیت پس از انقلاب را معرفی کرد. اصلا از آلبوم بیخوابی قطعهای در لیست شما وجود داشت؟ اما از سایر آلبومهای سعید شهروز در آن لیست شما کارهایی وجود داشت. انگار که عوامل آلبوم بیخوابی دوست نداشتند آن آلبوم موفق شود چون از فردای انتشار آن مجموعه هیچکسی پیش سعید شهروز نبود و تنهای تنها شد. من آن زمان ژورنالیست بودم و با آقای روزبه بمانی راجع به آلبوم بیخوابی صحبت کردیم. به درخواست ایشان بخشهای زیادی از مصاحبه حذف شد چون مصاحبه طولانی بود و دلیل دیگری نداشت. اغلب آن بخشها مربوط به آلبوم بیخوابی بود و فایل صوتی و مصاحبه چاپشده وجود دارد. نمیخواهم بگویم که آقای بمانی با سعید شهروز مشکل دارد ولی برای آنها مهم نبود. آقای بهروز صفاریان از فردای روز انتشار بیخوابی پیش سعید نبود و هیچجا اشاره محکمی به آن آلبوم نکرد. مصاحبههای تلویزیونی و متنی متعددی داشت ولی اشاره نکرد.
- *یعنی آن تیم به اجبار با سعید شهروز کار کردند؟
به اجبار کار نکردند ولی شاید به دنبال موزیک شیک بودند و نمیدانم اسمش را چه بگذارم. آقای بمانی در ادامه با آنور آب کار کرد. آقای صفاریان هم قبل از بیخوابی با «فریدون آسرایی» کار کرده بود و بعدا هم کارهای دیگری انجام داد. آنها به زور و اجبار کار نکردند و پول خود را گرفتند ولی انگار یک مسالهای در این میان بود که آلبوم سعید را از اولویت این تیم خارج کرده بود. بیخوابی دقیقاً مثل یک هنرپیشه بسیار حرفهای و توانا است که چهره زیبایی ندارد و سوپراستار نمیشود. این آلبوم ارزشمند بود ولی قطعاً در ادامه روند موفقیتهای سعید حرکت نکرد.
- *اما در خیلی از نظرسنجیهای سال 87 آن آلبوم به عنوان مجموعه برتر سال انتخاب شد و خیلیها در مصاحبههای خود از بیخوابی با عنوان بهترین یاد میکنند.
آلبوم بیخوابی موزیسینپسند بود و خود من هم طرفدار آن اثر هستم ولی ما موسیقی را برای مردم تولید میکنیم. ترانه «عشق من باش» از لحاظ شعری چند ایراد دارد ولی زیبا بود و موفق شد و نمیتوانیم بگوییم ترانه «زانیار خسروی» بد بود. آلبوم بیخوابی آلبوم مردم نبود و اگر از مردم بپرسیم چند نفر میگویند که آن اثر را شنیدهاند؟ آلبوم بیخوابی باعث افسردگی سعید شهروز شد چون او خواننده مارکت و مردمی بود و خواننده ویترین یا موزهای نبود. تا قبل از آن هفت آلبوم به شکل دیگری کار کرده بود ولی در بیخوابی متفاوت عمل کرد. باز هم میگویم که من آلبوم بیخوابی را خیلی دوست داشتم و زیبا بود ولی سعید را از آنچه که تا کنون دیده بود و از آن لذت میبرد دور کرد. من تا به حال این حرفها را جایی مطرح نکردم ولی باید بگویم که آن آلبوم، سعید را دچار مشکلات روحی شدیدی کرد. قبل از بیخوابی خیلی از دوستان سعید از او دوری کردند و بعد از آلبوم هم شرایط بدتر شد. من از سال 87 به عنوان یکی از دوستانش با او رفت و آمد داشتم. هیچ پروژهای هم با همدیگر نداشتیم تا اینکه سال 88 یا 89 شد. یک نفر آن سال با من تماس گرفت و گفت میخواهم آهنگی را به سعید شهروز بدهم و شنیدهام کارهایش دست شما است. من هم گفتم که سعید اصلا کاری ندارد و بعدا میرفتند پشت سر من میگفتند که این آدم اجازه نمیدهد با سعید شهروز کار کنیم. سال 94 آلبوم ما منتشر شد و پیشتولید آلبوم ما ابتدای 94 آغاز شد. سعید شهروز واقعا شش سال کار نکرد. من هم آدم بسیار کمحوصلهای هستم. هیچکس در این سالها نبود و از صمیم قلب نمیخواست به سعید کمک کند اما همانها که نبودند میگویند که محمد کاظمی اجازه نمیداد که ما با او کار کنیم. ضمن اینکه قرار نبود در آلبوم «79» فقط من ترانه داشته باشم. درباره آلبوم سعید و بهنام باید بگویم که برخی ترانهسراها وجود داشتند که اتفاقا اسم و رسم هم دارند و دنبال همکاری با این دو خواننده بودند. هم سعید و بهنام مایل به همکاری با آنها نشدند و هم اینکه آن افراد باعث میشوند که فرهنگ ترانه پایین بیاید.
- «محمد علیزاده» دستمزد کارهایی که حتی یک بار روی کاغذ دیده را هم به من داده است
- *صحبت بحثبرانگیز دیگری در محافل موسیقی وجود دارد که میگویند آهنگسازان، ترانهسراها و تنظیمکنندههایی وجود دارند که میآیند با خواننده ارتباط دوستی برقرار میکنند. با او مسافرت میروند، رفت و آمد خانوادگی برقرار میکنند و در همین حین خدمات رایگان به او ارائه میدهند. یعنی مثلا ترانهسرا چند ترانه رایگان میدهد و خواننده را جذب میکند و چنین مسالهای را راجع به شما هم مطرح میشد.
باز هم سوال خوبی مطرح کردید! بهنام صفوی تا کنون به خانه ما نیامده و فقط سه یا چهار مرتبه من و همسرم را به منزل خود دعوت کردند. هیچ مسافرتی با هم نرفتیم و دستمزد من را به صورت تمام و کمال تا کنون پرداخت کرده است. فکر میکنم تصویر چکهای او را هم داشته باشم. اتفاقا بابت چک دستمزد من در آلبوم «معجزه» که از بهنام صفوی دریافت کردم یک پیانو خریدم چون مدتها بود دوست داشتم بخرم. این بدان معنا نیست که ما تا ریز مسائل را با هم حساب میکنیم. مثلا ما دو سال قبل قطعه «همین حوالی» را کار کردیم که من پیشنهاد دادم و بهنام هم پذیرفت و نزدیک نوروز منتشر کردیم. اتفاقا من خیلی هم خوب دستمزد میگیرم. آقای «محمد علیزاده» دستمزد کارهایی که حتی یک بار روی کاغذ دیده و پسندیده را هم به من داده است. ترانههایی است که هنوز پس از سه یا چهار سال توسط محمد علیزاده ساخته نشدهاند ولی از بس که خوش حساب است پول آنها را هم پرداخت کرده است. فقط من در رابطه با سعید شهروز رفت و آمد خانوادگی داریم و ما مسافرتی تا کنون با هم نرفتهایم. آقای شهروز زحمت کشید و به عروسی من آمد و حتی میکروفون هم دست گرفت چون حتی پدر و مادر من هم با ایشان در ارتباط هستند. من در کار آدم صمیمی نیستم و خیلی راحت با دیگران رفت و آمد نمیکنم، این حرفها را هم همان کسانی مطرح میکنند که اگر من را ببینند خودشان را نشناختن میزنند.
- *کمی هم درباره این سمت مدیریت هنری که در آلبوم فوقالعاده و 79 داشتید توضیح دهید.
من در هر دو این آلبومها تاثیری فراتر از یک ترانهسرا داشتم؛ همین! بهنام برای اینکه از زحمات من تشکر کند عنوان مدیریت هنری را به من داد که اتفاقاً چندان هم برایم جالب تمام نشد. اما در آلبوم سعید چنین عنوانی به من داده نشد.
- *یعنی یک پرودیوسر برای آن دو اثر بودید؟
من در حد یک پرودیوسر نبودم. البته شاید برای آلبوم سعید شهروز چنین کاری انجام داده باشم اما باور کنید خودم اصلا دنبال این حرفها نیستم.
- *اصلا چرا باید یک ترانهسرا برای خواننده محرک باشد که آلبومش را زودتر جمع کند؟ مگر وظیفه ترانهسرا این است که پیگیر زودتر جمعشدن کارها شود؟
مدیریت پروژه یکی از تواناییهای من است. اغلب ترانهسراها این کار را میکنند و پکیج جمع میکنند و ارائه میدهند. معمولا هم ترانهسراها در این زمینه از آهنگسازان و تنظیمکنندهها موفقتر هستند چون شاید یک مقدار فکرشان بازتر باشد. اینکه من بتوانم پرودیوسر باشم خوب است. دنبال این کار نبودم ولی تواناییاش را داشتم. آدمهایی که در آلبوم سعید شهروز حضور دارند را به جز من دیگر هیچکس نمیتوانست دور هم جمع کند که در شش ماه آن قطعات را آماده کنند.
- . اصلا در شش ماه امکانپذیر نیست یک آلبوم جمع کنید
- *این توانایی شما درست است اما به نظر من در آلبوم 79 کیفیت فدای سرعت شد.
دلیل سرعت زیاد آلبوم 79 و هر اتفاقی که به تبع این مساله رخ دهد خود آقای شهروز است و ایشان مقصر هستند. او میگفت یا الان کار کنیم یا دیگر کار نکنیم چون سعید شهروز کم حوصله است. اصلا در شش ماه امکانپذیر نیست یک آلبوم جمع کنید. جمعکردن آلبوم با همین کیفیت در طول شش ماه از عهده هیچ تیم دیگری هم برنمیآمد. ما دو راه داشتیم. یا سعید شهروز نباید کار میکرد یا به خاطر هوادارانش و پسرش که به آلبومی از پدرش به یاد ندارد باید مجموعهای را منتشر میکرد.
- *به عنوان یک دوست به او نگفتید که این سرعت به کیفیت کار لطمه وارد میکند؟
79 آلبوم باکیفیتی است. به شرط اینکه بدون غرض و نیت قبلی آن را گوش کنید.
- *اما این نکته را هم در نظر داشته باشید که این در حد آلبومهای گذشته سعید شهروز نظیر «غزلک» نبود که مردم با آن خاطرهسازی کردند.
سعید شهروز آن زمان انتخاب یک مردم بود. آلبوم بیخوابی به علاوه مرور زمان، این خواننده را از انتخاب اول مردم دور کرد. ما با خوانندهای کار نکردیم که انتخاب شماره یک مردم در بازار باشد. ما با خوانندهای همکاری کردیم که سالها فعالیتی نداشت و میخواست خودی نشان بدهد و ما از نتیجه کار کاملا راضی هستیم. چند قطعه در این آلبوم جواب داده و کار ما با آلبوم 79 تمام نشده است. تازه کار جدیدی را آغاز کردهایم و شاید از این به بعد نقش من کمرنگتر باشد. قول داده بودم تا پایان این مجموعه پای کار بایستم اما باز هم پای سعید تا هرجایی که بخواهد هستم. شما نباید به نوعی قضاوت کنید که ما یک کاری کردیم و تمام شد.
- مگر ایرادی دارد که من از حضور دوستان حرفهای و خوشسابقهام در یک پروژه استفاده کنم؟
- *درست است که سعید شهروز قصد داشت برای نسل جدید کار بسازد اما بد نبود اگر نگاه ویژهای هم به طرفداران دهه هفتاد و هشتاد خود میکرد. صحبت من این است که فکر میکنم شما وظیفه داشتید کمی او را آرام کنید تا به جای شش ماه زمان بیشتری صرف کنید و این مجموعه را مثلا سال 95 منتشر کنید.
من با سعید خیلی صحبت کردم و به شش ماه رسیدیم. او میخواست که در مدت دو ماه یک آلبوم جمع کند! سعید شهروز میگفت من آلبوم «پسرم» را در مدت چهارده روز جمع کردم. میگفت که آلبوم «غزلک» را در مدت یک ماه جمع کردم و خود شما اگر جای من بودید چه میکردید؟ شاهدان دیگری هم هستند که میتوانند گواهی دهند که ملودی و تنظیمهای آلبوم پسرم در مدت چهارده روز عید جمع شد. البته این نکته را هم متذکر شوم که ما کارها را بین هنرمندان مختلف پخش کردیم. درست است که آلبوم در مدت شش ماه جمع شد ولی ما شش تنظیمکننده داشتیم که هرکدام تقریبا دو اثر را تنظیم کردند. اغلب ترانهها را هم از قبل نوشته بودم. برخی از ترانهها را در آرشیو خودم با آهنگسازها داشتم و دلم نمیآمد به کسی واگذار کنم. یعنی در طول این شش ماه چند ترانه و ملودی را سعید شنید و فقط تنظیم کردیم. شرایط بازار هم به گونهای است که نمیتوان در مدت دو یا سه ماه پس از انتشار آلبوم درباره آن نظر داد. باید اجازه دهید که حداقل شش ماه بگذرد. ضمناً هرچه میگذرد ما بازتابهای بهتری از 79 میگیریم.
- *در زمینه انتخاب آهنگسازان و تنظیمکنندههای این آلبوم یک نکته توجه من را جلب کرد آن هم این بود که اغلب هنرمندان در گذشته سابقه همکاریهای متعدد یا دوستی با شما داشتند.
این مساله هم باز به همان موضوع قبل بازمیگردد و سعید شهروز عجله داشت. سه نفر از آهنگسازان خوب ما که از محبوبترین خوانندههای کشور هستند قرار بود به ما ملودی بدهند و هنوز هم قرار است این کار را انجام دهند. شاید آنها وقت نکردند چون خواننده هم هستند. در بحث تنظیم فرض کنید قرار بود با «کوشان حداد» همکاری کنیم که دوست صمیمی من است ولی شش ماه است که جواب تلفن مراجعهکنندگان جدید را نمیدهد چون سرش شلوغ است. چرا این سوال را نمیپرسید که چطور ما از «مهران عباسی» تنظیم داریم که فضایی کاملا متفاوت و مدرن دارد. من با «سیاوش صدری» یا «انوشیروان تقوی» رفاقت چندانی نداشتیم ولی من بیشتر به سراغ کسانی رفتم که میدانستم از جان و دل برای سعید کار میکنند. اما با وجود همه اینها مگر ایرادی دارد که من از حضور دوستان حرفهای و خوشسابقهام در یک پروژه استفاده کنم؟ اینطور که شما سوال میپرسید ظاهراً موضعگیریها در مورد من خیلی بیشتر از چیزی است که خودم احساس میکردم.
- *چند روز قبل آلبوم «معجزه» با صدای بهنام صفوی منتشر شد اما چه شد که این بار تنوع زیادی در بخش ترانه و ملودی و تنظیم آلبوم او وجود داشت؟
ما پس از آلبوم فوقالعاده یک لیست نوشتیم و قرار شد که بهنام از هرکدام از این دوستان دو ترانه بگیرد. یعنی مثلا دو ترانه از من، دو ترانه از دکتر «افشین یداللهی» یا دو ترانه از روزبه بمانی بگیرد. در همان حال و هوا داشتیم پیش میرفتیم و بهنام برخی از کارهایش را انتخاب کرد. باز هم همان داستان قبل پیش آمد و زمانی که کنار هم نشستیم به نقاط مشترک زیادی رسیدیم و دو ترانه من ناگهان به پنج ترانه تبدیل شد.
- *محمد کاظمی در میان مخاطبان با ترانههایش شناخته شده ولی در این آلبوم یک ملودی هم داشتید که اتفاق جالبی بود.
من قبلاً هم علاوه بر بهنام با ماهان بهرامخان و چند خواننده دیگر در زمینه ملودی کار کرده بودم اما استقبال از قطعه حسود برایم جالب بود و من را بیشتر ترغیب کرد.
- خیلی وقتها آرزو میکنم ای کاش مخاطب موسیقی باقی میماندم و خیلی چیزها را نمیدیدم
- *شما روی ورود چهرههای جدید به بخش کلام این مجموعه چقدر نقش داشتید؟ این بار هم نقش محرک داشتید؟
بهنام صفوی قبلاً با روزبه بمانی در تیتراژ مشترکی که به همراه «فرزاد فرزین» و «علی اصحابی» اجرا کردند همکاری کرده بود و خودش با ایشان صحبت کرد. پس از آلبوم قبلی من «حسین غیاثی» را به بهنام پیشنهاد دادم. در ادامه هم او را با «بهنام کریمی» و «امیرعلی زمانیان» و «صادق نورانی» آشنا کردم. از ابتدا بنا بر این بود که من در داستانها دخالت نکنم ولی باز هم پیگیر شدم و خصوصا این مساله پس از عمل جراحی او بیشتر شد. پس از عمل جراحی هرکاری از من خواست با کمال میل پذیرفتم و انجام دادم. بهنام پس از آلبوم فوقالعاده دوست داشت با بهروز صفاریان همکاری کند. من از طریق بهنام کریمی پیگیر شدم و این خواسته بهنام محقق شد. اما حضور بهروز صفاریان در آلبوم بهنام صفوی به ضرر من تمام شد.
- *قضیه از چه قرار بود؟ چون شایعات و صحبتهایی در این زمینه مطرح شد.
آقای بهنام کریمی حدود دو یا سه سال پیش روی یکی از ترانههای من ملودی ساخته بود و ما این ملودی و ترانه را خیلی دوست داشتیم. آنقدر این کار به دل ما نشست که آن را کنار گذاشتیم تا خوانندهای پیدا شود که برای صدایش مناسب باشد. یکی از این ملودیها را بهنام صفوی پسندید. با پیگیریهای من و زحمت بهنام کریمی، آقای بهروز صفاریان پس از هفت هشت ماه جواب دادند و گفتند که با شروطی این کار را تنظیم میکنم. یکی از شروط اولیه ایشان این بود که من ترانه محمد کاظمی را تنظیم نمیکنم. دلیل آقای صفاریان هم یکی از مصاحبههای من با برنامه «ساعت 25» بود که خودم ندیدم اما ظاهرا در سایت «آپارات» هم موجود است. من در آن مصاحبه گفتم که تیتراژ سریال «نابرده رنج» از تیتراژ سریال «ماتادور» بیشتر گرفت و شنیده شد و این حرف برای آقای صفاریان خوشایند نبود. اصلا قصد من این نبود که راجع به ایشان قضاوت کنم زیرا در جایگاهی نیستم که بخواهم کارشان را نقد یا قضاوت کنم. آن مصاحبه با من به عنوان ترانهسرا انجام شد ولی اگر آن مصاحبه با من به عنوان ژورنالیست انجام میشد دیگر ژانر کاری ما متفاوت میشد و میتوانستم تحلیل کنم. اگر قرار بود تحلیل کنم که مفصلتر صحبت میکردم. فکر میکنم تیتراژ نابرده رنج در جشن سالانه «موسیقی ما» هم جایزه برد و حرف من بیدلیل نبود. گاهی اوقات شرایطی پیش میآید که دلتان از موسیقی میگیرد و من سر این اتفاق واقعا دلم گرفت. من با واسطه شنیدهام که ایشان گفتهاند فلانی دشمن ما است یا علیه ما صحبت کرده است. این صحبتها برای زمان جنگ است و چنین حرفهایی وجود ندارد. من خودم هم طرفدار موسیقی آقای صفاریان هستم ولی امیدوارم طرفداران ایشان این بخش مصاحبه را منطقی بخوانند. من در آن مصاحبه با ساعت 25 قصد نداشتم درباره آقای صفاریان صحبت کنم که ایشان اینقدر به خودشان گرفتند و حقیقت هم این است که همین الان از مردم عادی هم اگر بپرسید طیف بیشتری قطعه نابرده رنج را میشناسند. نهایتا آقای صفاریان صرفا برای اینکه ترانه من نباشد، کار را به آقای بمانی دادند و ایشان ترانه نوشتند. ما آن ملودی و ترانه را سه سال در آرشیو داشتیم و ترانه من که با آن ملودی چفت بود بیرون ماند. اینکه ترانه بیرون مانده مهم نیست ولی باطن قضیه تأمل برانگیز است. این برای من عجیب است که یک تنظیمکننده باتجربه و باسابقه و کاربلد چنین دیدگاهی درباره من دارند. زمانی که من مدرسه میرفتم آقای صفاریان آلبوم «مسافر» را کار کردند و اینکه الان نسبت به من چنین واکنشی نشان دهند عجیب است. خیلی وقتها آرزو میکنم ای کاش مخاطب موسیقی باقی میماندم و خیلی چیزها را نمیدیدم. من کارهای ایشان را دوست داشتم و دارم ولی با این نوع برخورد ذهنیت بیست سال قبل من را هم خراب میکنند. فکر میکنم در هر برنامه تلویزیونی و نظرسنجی اگر مطرح کنید میگویند که کدام یک از این دو قطعه بیشتر شنیده شده است. معلوم است که یک قطعه هیت را نمیتوانید با یک تیتراژی که صرفا شنیده شده مقایسه کنید. البته من از این نوع برخوردها زیاد دیدهام ولی این مساله نقطه اوج بود. دوستان از من خواستند که با ایشان تماس بگیرم و مساله را حل و فصل کنم. آقای صفاریان استاد و پیشکسوت هستند ولی مطمئن بودم ایشان که از یک صحبت به راحتی برداشت منفی کرده، از تماس تلفنی هم برداشت منفی خواهد کرد.
- *این دیدگاه و نظرات شما از آن صحبتها نیست که چند سال بعد از بیانش پشیمان شوید؟ شبیه همان مصاحبهای که درباره آلبوم حمید عسکری داشتید و امروز به اشتباه خود اذعان کردید.
الان من حرف بدی نزدم و شما خودتان که روزنامهنگار هستید مگر شک دارید که نابرده رنج از ماتادور بیشتر شنیده شده است. شاید برخی اهالی موسیقی بعدا از حرفهای خود و دیدگاههایی که دارند پشیمان شوند. ولی در ریشه کاری ما تحلیل وجود دارد و در این یک مورد نمیتوانم زیر حرفم بزنم.
- از زمانی که ژورنالیست بودم تا الان، محمد علیزاده خواننده محبوب من است
- *یکی دیگر از آلبومهای شما در سال 95 آلبوم محمد علیزاده است. فکر میکنم در این اثر هم حضور داشته باشید. درست است؟
برخی فکر میکنند که ما با هم مشکلی داریم و به همین دلیل طی چند وقت اخیر کم کار کردیم. هیچ مشکلی نبود ولی من بعد از تأهل شرایطم عوض شد. بهنام یا سعید شهروز متأهل هستند و ارتباط با آنها راحتتر است. شرایط محمد علیزاده متفاوت است و خصوصا اینکه به دلیل کنسرتهایش زمان آزاد زیادی ندارد. زمانهای آزاد او هم به گونهای است که من به عنوان یک فرد متأهل خیلی نمیتوانم در کنارش باشم. به همین دلایل همکاریهای ما کمرنگ شد ولی دوستی ما کماکان پابرجا است. در آلبوم او بهترین ترانههایم را در اختیارش قرار دادم.
- *پس از آلبوم «دلت با منه» در یک ماه رمضان شما و محمد دو تیتراژ با همدیگر داشتید و من انتظار داشتم این روند ادامه پیدا کند اما چه شد که او بیشتر به سمت کارهای «مهرزاد امیرخانی» رفت؟
ما هیچ مشکلی نداشتیم و نداریم اما به هرحال خودم هم انتظار داشتم این همکاری بیشتر باشد. حس میکنم مهرزاد امیرخانی به محمد علیزاده نزدیکتر بود و فکر میکنم اینطور بوده باشد. در اینکه «هواتو کردم» با ملودی و تنظیم خوب «میلاد ترابی» و اجرای عالی محمد، موفق بود شکی نیست. در اینکه «حس آرامش» یکی از بهترین قطعات مناجاتی چند سال اخیر با ملودی خوب محمد و تنظیم «شهاب اکبری» است شکی نیست. حس میکنم مهرزاد امیرخانی در این چند سال نزدیکتر بود و هیچ وقت راجع به این داستان نپرسیدم.
- *یعنی فکر میکنید محمد علیزاده ارتباط نزدیک و دوستیها را در اولویت قرار داده است؟
اینطور نیست. همکاری محمد با مهرزاد امیرخانی به هر شکلی که باشد خروجیهای بدی نداشت. مثلا قطعه «زخم» را با هم داشتند که اثر خیلی خوبی بود. اما در کارهای ریتمیک آنها ترانهها میتوانست بهتر باشد ولی باید ببینیم در آینده چه اتفاقاتی رخ خواهد داد. از زمانی که ژورنالیست بودم تا الان، محمد علیزاده خواننده محبوب من است. هر زمان هم که ترانه خاصی داشته باشم برایش میخوانم اما نمیگویم که بیا همکاری داشته باشیم. کلا به کسی نمیگویم که همکاری کنیم اما همکاری با صدایی مثل محمد علیزاده آرزوی من بوده و هنوز هم افتخار من است. در کل موسیقی فقط یک نفر است که با جان و دل به او پیشنهاد میدهم که همکاری کنیم ولی نمیتوانم اسم او را اینجا مطرح کنم. تا حالا هم به او پیشنهاد ندادهام ولی اگر شرایطش باشد حتما این کار را خواهم کرد.
- *آلبوم «بابک جهانبخش» هم منتشر شد و کمی هم درباره حضور در این پروژه برای ما بگویید.
در آلبوم «حالم خوبه» با صدای «بابک جهانبخش» یک ترانه دارم که ملودی آن توسط «امیرعلی زمانیان» ساخته شده و تنظیم هم اثری از «امیرحسین اویسی» است. قرار بود همکاری ما بیشتر باشد اما گرفتاریهایی که برای من پیش آمد باعث شد ارتباطی که قرار بود پررنگتر باشد شکل نگیرد. اما حاصل همکاری یک اثر ریتمیک شد که از قبل کار کرده بودیم.
- *درباره آلبوم او نظری ندارید؟
این اثر به تازگی منتشر شده و صحبت و نظر دادن درباره آن زود است و باید بیشتر شنیده شود. اما فکر میکنم این آلبوم بیشتر به ذائقه عام نزدیکتر است تا فضای خاصی که شاید در آلبوم قبلی بابک دیده میشد. در کل به نظر من، «حالم خوبه» یکی از آلبومهای خوب بابک است. درباره او هم باید بگویم که بابک جهانبخش به معنای واقعی یک خواننده حرفهای است و ادای حرفهای بودن را در نمیآورد.
- دوستان خواننده به دنبال فضای روتین هستند و ترس دارند
- *برخی منتقدان طی سالهای گذشته به دفعات این موضوع را مطرح کردهاند که در ترانه ما اتفاق وجود ندارد که بگوییم عجب سوژه جالبی در فلان ترانه بود یا مثلا تعابیر و عبارات جالبی را بشنویم. چرا ترانه ما چند سال است که صرفا به یک سری کلمات و عبارات تکراری محدود شده و اتفاق خاصی در آن نیست؟
خوانندهها مقصر تکراریشدن ترانه هستند. لااقل در رابطه خودم مقصر این مساله را خوانندهها میدانم. این ریسک را نمیپذیرند که یک ترانه متفاوت را اجرا کنند. ترانههای زیادی دارم که سوژههای عجیب و متفاوتی دارند و محمد علیزاده یکی از آنها را در آلبوم جدیدش اجرا کرده است.
- *فکر کنم منظورتان قطعه «گلو درد» باشد.
این ترانه فضای متفاوتی دارد و جالب است. اما خوانندهها این ریسک را نمیپذیرند. ما برای آلبوم بهنام صفوی سه ترانه فوقالعاده خوب با سوژههای جالب داشتم و هماهنگ کردیم. او پس از چند وقت گفت که میترسم این کارها مردمپسند نباشد. دوستان خواننده به دنبال فضای روتین هستند و ترس دارند. این ترس پوشالی است و باید آن را بشکنند. اگر خواننده گمنام این قبیل ترانههای متفاوت را بخواند که شنیده نمیشود. پس خوانندهای که اسم دارد باید کار خاص بخواند تا شنیده شود که متاسفانه معمولا چنین کاری انجام نمیدهند. تا میآییم یک استعاره متفاوت و جدید به کار ببریم میگویند که آن را حذف کن در حالی که مثلا ما کل ترانه را به خاطر همان یک استعاره نوشتهایم. این اتفاق راجع به من محمد کاظمی صرفا وجود ندارد. بهترین ترانهسراهای ما هم گاهی اوقات با خوانندهها چالش دارند و ناچار میشوند کلام خود را عوض کنند.
- *به هرحال انگشت اتهام به سمت شماست.
یک ترانه به نام «کجا برگشتی» در آلبوم سعید شهروز داشتیم که سوژه و تصویر کلمات خاص داشت و اتفاقا جواب داد. از خود آقای شهروز میتوانید بپرسید که من چقدر به او اصرار کردم که به خاطر من این کار را بخوان. به او گفتم که شما این همه کار به خاطر خودت انتخاب کردی، این یک قطعه را به خاطر من بخوان.
- *این اصرار را نمیتوانید به دیگران داشته باشید؟
به دلیل اینکه در کل آلبوم او حضور داشتم و شرایط متفاوت بود اصرار کردم. اما به دیگران هیچ وقت اصرار نمیکنم. پیشنهاد میدهم ولی قبول نمیکنند. نمیتوانم ترانهها را لو دهم ولی اگر آن سه ترانهای که قرار بود بهنام صفوی اجرا کند را بشنوید متوجه گفتههای من میشوید.
- *جالب است که پس از انتقاد به خوانندهها از آنها میشنویم که دور و بریهای ما فلان ترانه را دوست داشتند و شما چطور میگویید آن کار تکراری بود؟ به اعتقاد من بخشی از معضلات موسیقی پاپ ما تقصیر همین دور و بریهایی است که اسمشان هیچ وقت عنوان نمیشود. اما ترانهسرا یکی از همین افراد نیست که به خواننده گوشزد کند؟
این درست است ولی خواننده وقتی از یک کار جواب میگیرد همان را ادامه میدهد. پس از اینکه از همان فضا دیگر جواب نمیگیرد، مسیر را عوض نمیکند و میگوید که مسیر را درست ادامه ندادم و باید محکمتر ادامه بدهم. محمد علیزاده نسبت به سایر خوانندههایی که دیدهام ریسکپذیرتر است. بهنام صفوی در این زمینه کم ریسک میکند. من خیلی شهاب رمضان را دوست دارم و خیلی هنرمند است ولی یک خط در میان است و گاهی اوقات ریسک میکند. اگر دقت کنید بیشتر از اینکه در ترانههای یک ترانهسرا یکنواختی ببینید، در ترانههایی که یک خواننده اجرا کرده یکنواختی میبینید.
- *آدمها را عوض میکنند ولی فرمول را عوض نمیکنند.
دقیقا همین است. میخواهم از این به بعد در صفحات اجتماعی خودم کارهای خوانندههای جوان را ارائه کنم که واقعا متفاوت هستند ولی شنیده نشدند. از این وضع که شما اشاره کردید ناراضی هستم و هر بار هم میخواهم به خواننده بگویم که فقط همین کار را بخوان ولی وقتی وارد کار میشویم میبینیم که باز هم به مسیر دیگری میروند. به هر حال کار تیمی است و نمیتوانید فقط روی یک نظر پافشاری کنید. امیدوارم روزی ثابت کنم که این اتفاق با شکستن ترس خوانندهها رخ میدهد. خوشحالم که این اتفاق با «کجا برگشتی» در سال 94 و در آلبوم سعید شهروز تا حدودی رخ داد. در سال 95 هم قطعه «گلو درد» را دارم که به آن امیدوار هستم.
- تا کنون کارهای خوبی با صدای دوستان ترانهسرا نشنیدهام
- *درباره نوشتن ترانه توسط خوانندهها چه نظری دارید؟
من با اینکه خواننده ترانه بنویسد مشکلی ندارم ولی با برخی اصرارهای آنها مشکل دارم. حقیقتش را بخواهید من از ترانههای آلبوم آخر محسن یگانه لذت نبردم و شاید بهتر بود ایشان فقط دو سه ترانه از خودش اجرا میکرد. رضا صادقی زمانی که احساس کرد ترانههایش از ناببودن گذشته در حال خارج شدن است به سراغ دیگران رفت و خودش هم چند کار را نوشت. اتفاقا ترانههایی که خودش مینویسد طی چند وقت اخیر بیشتر به چشم آمد. محمد علیزاده نوشتههای قابل قبولی دارد. برخی از دوستان هم هستند که توان زیادی در نوشتن ندارند اما روی سرودههای خود اصرار میکنند.
- *نقطه مقابل این داستان هم ترانهسراهایی هستند که به شکل عجیبی همه دارند به شکل جدی در زمینه خوانندگی فعالیت میکنند.
شاید این دوستان از ماحصل اجرای ترانههای خود راضی نمیشوند. شاید تبعیض مادی را میبینند که واقعا به چشم میآید. عدم قانون کپیرایت واقعا این تبعیض بین خواننده و ترانهسرا را دو چندان کرده است. امنیت مالی یک خواننده بیش از صد برابر ترانهسرا است. ترانهسراها هم فکر میکنند شاید ما هم روی استیج رفتیم و این اتفاقات برایمان رخ داد.
- *برخی از این دوستان هم اعتقاد دارند که از پشتپرده بودن و صرفا یک اسم بودن خسته شدهاند. خود شما این مشکل را ندارید که به سراغ خوانندگی بروید؟
تا کنون راجع به خوانندگی فکر نکردهام ولی من فعلا دوست دارم فقط در همین بخش کلام حضور داشته باشم. حتی ملودیسازی را هم در سایه ادامه میدهم. تا کنون کارهای خوبی با صدای دوستان ترانهسرا نشنیدهام. از آقای یداللهی چند سال قبل یک تیتراژ شنیدم. چند کار با صدای آقای «یغما گلرویی» شنیدم که خوب نبودند. یک کار با صدای آقای امیر ارجینی شنیدم که دوست داشتم. تیتراژ «شب شیشهای» با صدای روزبه بمانی را دوست داشتم و او ترانهسرایی است که اگر بخواند خوب است. مهرزاد امیرخانی هم در این حوزه فعال است ولی جنس صدای او مورد علاقه من نیست. به هرحال این دوستان زمانی موفق میشوند که در خوانندگی بیشتر شناخته شوند و این اتفاق تا کنون برای هیچکدام از آنها رخ نداده است. بعید هم میدانم چنین اتفاقی رخ دهد. این دوستان طرفداران زیادی دارند ولی به هرحال طرفدارها هم این دوستان را در نهایت یک ترانهسرا میدانند. این حسی است که من دارم و مطمئن نیستم.
- *و کلام آخر؟
ظاهراً اتهامات خیلی زیادی به بنده وارد است که شما هم در طول مصاحبه به صورت محترمانه به آنها اشاره کردید. بعضی از آنها را قبلاً شنیده بودم و بعضیها برایم تازگی داشت. من اگر اعتباری دارم از جانب خدا بوده و مطمئن هستم که فقط خدا میتواند این اعتبار را از من پس بگیرد. اگر هم اعتباری ندارم که دیگر جایی برای بحث و اتهام باقی نمیماند. به هرحال از گفتگوی چالشی و دقیق شما سپاسگزارم. همچنین یک آرزوی سینمایی دارم. اگر لطف کنند مسئولین فیلم «ابد و یک روز» را به اسکار معرفی کنند شاید دوباره اسکار بگیریم. نهایتا باید بگویم که من همصنفهای خودم را دوست دارم و آنها را هر جا که میبینم خوشحال میشوم. امیدوارم آنها هم چنین حسی داشته باشند ولی امیدوارم این احساسات را بتوانیم راحتتر به هم منتقل کنیم.
برچسب ها:
نویسنده:
دسته بندی مطلب:
– آلبوم «بیخوابی» سعید شهروز را دچار مشکلات روحی شدیدی کرد
– حس میکنم «مهرزاد امیرخانی» به «محمد علیزاده» نزدیکتر بود
– بابک جهانبخش به معنای واقعی یک خواننده حرفهای است
– از ترانههای آلبوم آخر محسن یگانه لذت نبردم
– شهاب رمضان گفت ایمیلهایت را باز نمیکردم چون باور نداشتم که ترانهسرا باشی!
– خوانندهها مقصر تکراریشدن ترانه هستند
– تا کنون به خوانندگی فکر نکردهام و ملودیسازی را هم در سایه ادامه میدهم
محمد کاظمی: حضور بهروز صفاریان در آلبوم بهنام صفوی به ضرر من تمام شد
- *سابقه فعالیت در ترانه و روزنامهنگاری را دارید. کدام یک را زودتر و از کجا آغاز کردید؟
کار روزنامهنگاری و ترانهسرایی را به صورت حرفهای تقریبا همزمان با هم شروع کردم. سال 86 برای مسائلی مربوط به ترانهسرایی به دفتر مجله «اتفاقنو» رفتم و سردبیر آن زمان مجله دو روز مانده به زمان انتشارشان به گفته خودش هیچ چیزی آماده نکرده بود! به ایشان پیشنهاد کمک دادم. زمانی که ایشان نوشتههای من را دید به گفته خودش شگفتزده شد و من از آن شماره، پای ثابت مجله اتفاقنو شدم. ترانه را هم تقریبا در همان زمان به صورت حرفهای شروع کرده بودم. با چند خواننده گمنام همکاری کردم و به فاصله کمی پس از آن هم با چند خواننده مطرح وارد همکاری شدم. هیچ کدام از همکاریهای من در عرصه ترانه، ارتباط مستقیمی به فعالیتم در زمینه روزنامهنگاری نداشت. نمیخواهم بگویم روزنامهنگاری هیچ وقت روی ترانهسرایی من تاثیر نداشته اما خیلی کمتر از آن چیزی است که برخی افراد فکر میکنند.
- *فعالیتتان در ترانه از کجا دقیقا شروع شد؟ از خانه ترانه یا انجمن و کارگاه خاصی بود؟
من به هیچ انجمن و کلاس خاصی نرفتم. گاهی اوقات به صورت غیر مستمر در جلسات خانه ترانه یا برخی انجمنها شرکت میکردم اما ترانه را از کارگاه یا کلاس خاصی شروع نکردم. من علاقهمند به موسیقی و آهنگسازی بودم و شرایط اعتقادی خانوادهام به گونهای بود که نمیتوانستم به سراغ ساز بروم. یعنی خیلی سخت میتوانستم و هیچ وقت اهل مبارزه با خانواده نبودم. با توجه به اینکه استعداد نوشتن و سرودن هم داشتم، نزدیکترین راه برای فعالیت من در موسیقی ورود به عرصه ترانه بود. یادگیریهای من هم به مروز زمان و با مطالعه و خواندن ترانههای خوب شکل گرفت. تحصیلات دانشگاهی من هم مهندسی صنایع است.
- *ترانهسراهای جوان در ابتدای کار یا به کلاس خاصی میروند و آموزش میبینند یا یک چهره پیشکسوت را به عنوان الگو و اسطوره خود قرار میدهند. الگویی در ابتدا کار داشتید که از کارهایش تاثیر بگیرید؟
کسی را الگو و اسطوره قرار ندادم. اینگونه نبود که از قصد چنین روندی را دنبال کرده باشم اما به هر حال نشد. کتابهای استاد «ایرج جنتی عطایی» را میخواندم و دنبال میکردم. دو کتاب تا کنون از ایشان منتشر شده است. یکی با کوشش آقای «یغما گلرویی» و دیگری هم «زمزمههای یک شب سیساله» بود. نوشتههای «اردلان سرفراز» را هم پیگیری میکردم. اما در آن مثلث معروف ترانهسرایی، «شهیار قنبری» را دوست نداشتم. غزلهای استاد «محمدعلی بهمنی» را هم پیگیری میکردم. ترانههای اجرا شده «یغما گلرویی»، «افشین یداللهی» و «روزبه بمانی» که آن زمان تازه شروع کرده بود روی من تاثیر زیادی داشت. حتی ترانههای «رضا صادقی» را هم دوست داشتم. ایشان ترانهسرای حرفهای نبودند اما سادهنویسی او را میپسندیدم.
- *کار حرفهای را دقیقا زمانی آغاز کردید که کم کم بُعد مالی موسیقی پاپ هم در حال رشد بود. این مساله هم شما را بیشتر وسوسه نکرد؟
اصلا اینگونه نبود اما با گذر زمان ترانه اصلیترین و تنها منبع درآمد من شد. هدف من در ترانه این است که پس از مرگم در محافل ترانه از من و آثارم یاد کنند و به خاطر همین هدف هم کار میکنم.
- *اطرافیان میگفتند که من خیلی بزرگ شروع کردهام و ممکن است به خاطر غرور یا هر مساله دیگری زود تمام شوم*
- *استارت همکاری شما با خوانندگان حرفهای از کجا بود؟
«شهاب رمضان» من را از سال 86 میشناخت و به او گفته بودم که ترانه مینویسم و او آن زمان فقط کار آهنگسازی را دنبال میکرد و خواننده نبود. یک سال بعد شهاب رمضان به من گفت ایمیلهایت را باز نمیکردم چون باور نداشتم که ترانهسرا باشی! او گفت که اتفاقی ایمیلها را باز کردم و دیدم چه کارهای خوبی داری و دلیل شهاب هم برای عدم باور نسبت به من، حرفهای برخی از اطرافیان ما بود. پیشنهاد داد که روی کارها ملودی بسازد و برای دو ترانه این کار را انجام دادیم. مدتی بعد شهاب رمضان با من تماس گرفت و گفت که «حمید عسکری» از یکی از کارها خوشش آمده است. واسطه بین حمید و شهاب هم آقای «یحیی مشایخی» بود که تهیهکنندگی هر دو را بر عهده داشت. آقای مشایخی با من تماس گرفت و دستمزد من را به مبلغ صد و پنجاه هزار تومان پرداخت کردند. برخی از بخشهای آن ترانه توسط حمید عسکری دستکاری شد و دلیل این مساله را از آقای مشایخی پرسیدم و گفتند که بعدا جبران میکنیم اما دیگر فرصت جبران پیش نیامد.
- *تقریبا از سال 88 یا 89 به بعد فعالیتهایتان در این حوزه زیاد شد. این پرکاری ناگهانی دلیلش چه بود؟
کارکردن با «احسان خواجهامیری» برای من اتفاق کمی نبود. همکاری ما هم اتفاقی پیش آمد چون من با «بهرنگ بهادرزاده» چند برخورد داشتم و ترانههایی به او داده بودم. چند وقت بعد با بهرنگ تماس گرفتم تا ترانههایم را از او پس بگیرم. به نیت بهرنگ آن کارها را به او داده بودم ولی حس کردم که نمیخواهد آن آثار را اجرا کند. ولی او باعث همکاری من با احسان خواجهامیری شد. خودم هم باور نمیکردم تا اینکه از دفتر احسان با من تماس گرفتند و رفتیم و کارها را هماهنگ کردیم. روزی که از دفتر او برمیگشتم مدام به این مساله فکر میکردم که نکند، شروعنشده تمام شوم. اطرافیان میگفتند که من خیلی بزرگ شروع کردهام و ممکن است به خاطر غرور یا هر مساله دیگری زود تمام شوم. اما خدا لطف داشت و خودم هم تلاش کردم. به جای اینکه دستمزدم را بالا ببرم و بابت همکاری با خوانندههای معروف قیافه بگیرم بیشتر تلاش کردم که بهتر باشم و همین مساله باعث شد پرکار باشم.
*اصولا ترانهسراهای جوانی که در اولین همکاریهای خود با خوانندهها یک کار هیت یا جنجالی خلق کنند و پدیده باشند در معرض توجهات قرار میگیرند و پرکار میشوند. اما اولین ترانههای شما که با صدای حمید عسکری یا خوانندههای دیگر شنیده شد جنجالی نداشت ولی شما توانستید در کانون توجه افراد قرار بگیرید. به همین دلیل برخی اعتقاد دارند که محمد کاظمی با لینکها و دوستیهایش توانسته با خوانندههای معروف و متنوع کار کند و آلبومها و قطعات متعددی حد فاصل سال 88 تا 90 داشته باشد. در این زمینه چه نظری دارید؟
قبول دارید آدمهایی که در این بازه زمانی با من همکاری کردند همگی حرفهای بودند؟ یا کسانی که با من کار کردند حرفهای و باهوش بودند و اگر آن زمان هم معروف نبودند بعدا معروف شدند و این نشان میدهد کار من در رشد آنها بیتاثیر نبوده است. یا اینکه من آنقدر خوششانس بودم که باید لقب آقای شانس کل موسیقی را به من بدهند که بعید میدانم این موارد باشد. اکنون که این موارد را میشنونم برایم خیلی جالب است. خیلی از آدمهایی که من را میبینند ولی وانمود میکنند که نشناختهاند باعث میشوند که من فکر کنم حتما نشناخته است. بعدا شخص دیگری مثلا در همان محفل میگوید که همان فرد از فلان کار تو تعریف میکرد ولی وانمود میکرد که تو را نشناخته است. من راجع به کسی گارد نداشتم ولی نمیدانم چرا نسبت به من گارد وجود دارد؟ به هرحال باید بپذیریم که با لینک و دوستی نمیتوان تا این حد جدی و حرفهای کار کرد.
- اگر قرار بود دنبال خوانندهها بروم اکنون با همه همکاری میکردم
- *فکر میکنم بخشی از این گارد به دلیل سن و سال شما باشد.
درست میگویید چون آن زمان اغلب ترانهسراهای حرفهای و فعال بازار سن بیشتری از من داشتند و شاید یکی از دلایل گارد دیگران همین باشد که من در سن کمتر از آنها پرکار شدم.
- *دهه نود شروع شد اما رفتهرفته برخی ارتباطاتی که داشتید با بعضی آدمها نظیر احسان خواجهامیری یا حمید عسکری قطع شد یا قطع کردید. دلیلش چه بود؟
خودت هم میگویی که من جوان بودم و درباره حمید عسکری باید برای اولینبار به نکتهای اشاره کنم. زمان انتشار آلبوم حمید با یکی از سایتهای گمنام یک مصاحبه خیلی کوتاه انجام دادم و صحبتی درباره آلبومش بیان کردم که او از دست من دلخور شد. او حق داشت و تا به امروز عذرخواهی نکرده بودم. اما امروز از طریق این مصاحبه و این رسانه بابت حرفی که شش سال قبل زدم از حمید عسکری عذر میخواهم. حرفی که بیان کردم بیادبی نبود ولی بیان کردنش به جا نبود. امیدوارم به گوشش برسد و اینکه بعدا دیگر او را هیچ وقت ندیدم. البته یک گلایه هم آن زمان از حمید داشتم. آن هم اینکه بد نبود اگر من که یک ترانهسرای جوان بودم را به اولین کنسرتش پس از آلبوم دعوت میکرد. من هم در آن آلبوم کار داشتم ولی مهم نیست و من در آن مصاحبه اشتباه کردم. احسان خواجهامیری هم پس از آلبوم «یه خاطره از فردا» مسیرش عوض شد و به سراغ تیمی رفت که با یک خواننده مطرح لسآنجلسی آلبوم زده بود. آقای «روزبه بمانی» و آقای «علیرضا افکاری» هم تیم ثابت خودشان را داشتند.
- *اما در همان بازه زمانی همکاری شما با خوانندهها صرفا به چند نفر خاص محدود شد و تنوع چندانی نداشت.
من تقریبا با خیلیها تا کنون کار کردهام. «شهرام شکوهی»، «سعید عرب»، «ماهان بهرامخان»، «رضا صادقی» و «علی لهراسبی» از جمله این دوستان به غیر از بهنام صفوی و محمد علیزاده و شهاب رمضان هستند که با آنها همکاری داشتم.
- *البته همکاری با ماهان بهرام خان یا شهرام شکوهی بعد از آن بازه زمانی سال 90 که مدنظر من است منتشر شد.
با ماهان بهرامخان در سال 89 استارت همکاری را زدم و اینکه در سال 93 منتشر شد دست من نبود. من و ماهان پیوسته کار کردیم اما گسسته منتشر شد. ولی در کل من خودم به دنبال گستردهتر کردن دایره همکاری با خوانندهها نبودم. اینکه بعضی از ترانهسراها به دنبال خواننده میروند بسیار زشت است و تا دو سه سال قبل وجود داشت و امیدوارم هماکنون شاهد آن نباشیم. اگر قرار بود دنبال خوانندهها بروم اکنون با همه و حتی آنها که کار نکردم هم همکاری میکردم. مثلا با چهرههایی نظیر «محسن چاوشی»، «محسن یگانه» یا «فرزاد فرزین» کار مشترک نداشتم ولی مطمئن باشید با همه این عزیزان هم میتوانستم همکاری کنم. اگر به دنبال آنها میرفتم کلام قابل قبولی داشتم که به آنها ارائه کنم. نمیخواهم بگویم ترانه من خیلی خاص است بلکه موسیقی روی ترانه من خیلی خوب مینشیند. تمام آهنگسازانی که با من کار کردهاند میگویند ترانههایم ملودیک است.
- *کلمات و عبارات خیلی پیچیده هم به کار نمیبرید.
این مورد هم هست ولی من غزلهایی سرودهام که تا کنون اجرا نشدهاند و میخواهم این کارها را منتشر کنم. اما کلا آنچه که نیاز موسیقی بوده را انجام دادم.
- *جلوتر که آمدید ارتباط شما با بهنام صفوی به یک آلبوم کامل منجر شد و «فوقالعاده» را سال 93 به بازار عرضه کردید. روند شکلگیری این آلبوم از کجا بود و چه شد که چنین اتفاقی رخ داد؟
بهنام سال 89 از من دعوت کرد و با هم راجع به آلبوم دومش صحبت کردیم. چند کار را بررسی کردیم و یکی از کارهای ما به نتیجه رسید. حدود یک سال بعد با من تماس گرفت و ناگهان آنقدر فاز ما بر هم نشست و نزدیک شدیم که یک قطعه من به چهار قطعه رسید و در آلبوم «آرامش» چهار ترانه داشتم. از آن چهار ترانه و تک قطعات جواب خوبی گرفتیم و تصمیم گرفتیم که کل آلبوم فوقالعاده را من بنویسم. البته یک ترانه هم در آن مجموعه توسط خانم «مریم اسدی» سروده شد.
- مگر آلبوم «عاشقانه»های احسان خواجهامیری که همه ترانههای آن را آقای روزبه بمانی سرود مجموعه بدی بود؟
- *برخی میگویند که ترانهسرا نباید یک آلبوم کامل با خوانندهای همکاری کند. با این دیدگاه موافق هستید؟
چه کسی چنین حرفی را مطرح میکند؟
- *خیلیها میگویند. حتی بعضی از همصنفهای خودتان و ترانهسراها هم همین مساله را بیان میکنند.
سوال شما را زیر سوال نمیبرم و حتی با آن مخالفت هم نمیکنم ولی نه به کارکردن فول آلبوم جواب مثبت میدهم و نه به کارنکردن آلبوم جواب مثبت میدهم. مطمئن هستم کسانی میگویند که یک ترانهسرا نباید فولآلبوم کار کند که خودشان چنین شرایطی نداشتند.
- *کار کردن در تمامی قطعات یک آلبوم به کیفیت لطمه نمیزند و باعث تکرار نمیشود؟ چون به هرحال هر قدر هم ترانه متفاوت باشد باز هم در آن یک امضایی از محمد کاظمی یا آقایx وجود دارد.
اگر چنین همکاری برنامهریزی شده باشد باعث تکرار نمیشود. اما از کجا معلوم همین قضیه امضا باعث بهترشدن کار نشود؟ من نمیخواهم مقابل شما حرف بزنم و نظری نمیدهم اما از کجا معلوم دقیقا برعکس نباشد؟ یعنی وجود داشتن امضا در همه ترانهها شاید خوب هم باشد. کسی باید در این زمینه نظر بدهد که هم چنین کاری انجام داده باشد و هم اینکه سالها تجربه کار داشته باشد. به عنوان مثال آقای «ابراهیم حامدی» آلبومهای زیادی منتشر کرده که موفقترین آنها «ستارههای سربی» و «شب نیلوفری» بود. در این دو آلبوم تیم کاری او خیلی متنوع نبود. یا مگر آلبوم «عاشقانه»های احسان خواجهامیری که همه ترانههای آن را آقای روزبه بمانی سرود مجموعه بدی بود؟ به نظر من راجع به این موضوع نمیتوان با قاطعیت صحبت کرد و تبصره زیادی دارد.
- *زمانی که یک ترانهسرا یا آهنگساز با خوانندهای فولآلبوم کار میکند بعضیها میگویند که این عملکرد مافیایی است و اجازه نمیدهند که کسی وارد آن تیم شود و فقط خودشان همه کارهای خواننده را انجام میدهند. این صحبتها پس از آلبوم فوقالعاده درباره شما هم پیش آمد و گفتند که اجازه حضور و عرض اندام به دیگران نمیدهید و اوج این حرفها زمان آلبوم «سعید شهروز» بود. آیا واقعا مایل به همکاری با سایر ترانهسراها در یک مجموعه نیستید؟
آقای «امیر قلعهنویی» زمانی که میخواهد برای پیدا کردن جواب یک سوال فرصت داشته باشد و جواب مناسب پیدا کند در ابتدای همه پاسخهایش میگوید که سوال خیلی خوبی مطرح کردید! الان هم شما سوال خوبی مطرح کردید ولی من به دنبال وقت خریدن نیستم و پرسش شما به جا بود و جواب دارد. زمان آلبوم فوقالعاده به غیر از «امیر ارجینی» که من ترانههایش را دوست دارم هیچکس دیگری قرار نبود در آلبوم باشد که من اجازه حضور بدهم یا ندهم. خود بهنام صفوی میتواند شهادت دهد که آلبوم فوقالعاده بدون حضور من جمع نمیشد. یعنی ملودیها و تنظیمهایش هم جمع نمیشد. من با بهنام خیلی صمیمی شدم و با او در قسمت ملودی و تنظیم هم خیلی همکاری کردم. اصلا قرار نبود شخص دیگری حضور داشته باشد که محمد کاظمی اجازه بدهد یا ندهد. یک روز بهنام گفت که دو ترانه از مریم اسدی دارم و اجرا کرد و یکی از آنها را برای آلبوم انتخاب کرد. یک ملودی در آن آلبوم هست که فکر میکنم قطعه شماره هشت باشد و قرار بود امیر ارجینی آن را بنویسد. پس از مدتی که او این کار را ننوشت بهنام به من پیشنهاد داد که آن ترانه را هم بنویسم. دوست دارم بدانم چه کسی میگوید که من اجازه نمیدهم دیگران با خوانندهها کار کنند؟ هرکسی که میگوید من مافیایی کار میکنم بیاید و اثبات کند.
- عوامل آلبوم بیخوابی دوست نداشتند آن آلبوم موفق شود
- *این صحبت فقط مربوط به آلبوم بهنام صفوی نیست. درباره سایر ترانهسراهایی که با خوانندگان دیگر فول آلبوم کار میکنند هم این حرف مطرح میشود که اجازه نمیدهند افراد متنوع در آلبومها کلام داشته باشند.
میدانم که راجع به دوستان دیگر هم چنین حرفی صحت ندارد. میگویند آقای «بابک صحرایی» با خوانندههایی نظیر «مانی رهنما»، «نیما مسیحا» یا «حامی» اینگونه کار میکند. آقای صحرایی تا کنون بارها به من گفته که اگر ترانهای داشتی که مناسب فضای کار این خوانندهها بود حتما به من اعلام کن. حتی پیشنهاد شگفتانگیزتری برای یک همکاری داشت که نمیتوانم جزئیاتش را مطرح کنم. اصلا این صحبتها صحت ندارد و مطرح کردن این حرفها راجع به آلبوم سعید شهروز خیلی جالب است. سعید شهروز دوستان خیلی زیادی در عرصه ترانه و موسیقی داشت ولی همه دوستانش او را پس از آلبوم «بیخوابی» تنها گذاشتند. هیچکسی نزد او نبود.
- *دلیلش چه بود؟ خیلی از منتقدان میگویند که آلبوم «بیخوابی» اگر نگوییم بهترین اما یکی از چهار یا پنج آلبوم برتر پس از انقلاب بود.
پس چرا کمفروشترین آلبوم سعید شهروز بود؟
- *فروش کم دلایل خیلی زیادی دارد و صرفا به یک دلیل خاص نیست.
سعید شهروز تا پیش از بیخوابی در همه آلبومهایش حداقل یک آهنگ هیت داشت. اما در آلبوم بیخوابی کدام قطعه هیت شد؟ سایت «موسیقی ما» چند وقت قبل صد قطعه هیت پس از انقلاب را معرفی کرد. اصلا از آلبوم بیخوابی قطعهای در لیست شما وجود داشت؟ اما از سایر آلبومهای سعید شهروز در آن لیست شما کارهایی وجود داشت. انگار که عوامل آلبوم بیخوابی دوست نداشتند آن آلبوم موفق شود چون از فردای انتشار آن مجموعه هیچکسی پیش سعید شهروز نبود و تنهای تنها شد. من آن زمان ژورنالیست بودم و با آقای روزبه بمانی راجع به آلبوم بیخوابی صحبت کردیم. به درخواست ایشان بخشهای زیادی از مصاحبه حذف شد چون مصاحبه طولانی بود و دلیل دیگری نداشت. اغلب آن بخشها مربوط به آلبوم بیخوابی بود و فایل صوتی و مصاحبه چاپشده وجود دارد. نمیخواهم بگویم که آقای بمانی با سعید شهروز مشکل دارد ولی برای آنها مهم نبود. آقای بهروز صفاریان از فردای روز انتشار بیخوابی پیش سعید نبود و هیچجا اشاره محکمی به آن آلبوم نکرد. مصاحبههای تلویزیونی و متنی متعددی داشت ولی اشاره نکرد.
- *یعنی آن تیم به اجبار با سعید شهروز کار کردند؟
به اجبار کار نکردند ولی شاید به دنبال موزیک شیک بودند و نمیدانم اسمش را چه بگذارم. آقای بمانی در ادامه با آنور آب کار کرد. آقای صفاریان هم قبل از بیخوابی با «فریدون آسرایی» کار کرده بود و بعدا هم کارهای دیگری انجام داد. آنها به زور و اجبار کار نکردند و پول خود را گرفتند ولی انگار یک مسالهای در این میان بود که آلبوم سعید را از اولویت این تیم خارج کرده بود. بیخوابی دقیقاً مثل یک هنرپیشه بسیار حرفهای و توانا است که چهره زیبایی ندارد و سوپراستار نمیشود. این آلبوم ارزشمند بود ولی قطعاً در ادامه روند موفقیتهای سعید حرکت نکرد.
- *اما در خیلی از نظرسنجیهای سال 87 آن آلبوم به عنوان مجموعه برتر سال انتخاب شد و خیلیها در مصاحبههای خود از بیخوابی با عنوان بهترین یاد میکنند.
آلبوم بیخوابی موزیسینپسند بود و خود من هم طرفدار آن اثر هستم ولی ما موسیقی را برای مردم تولید میکنیم. ترانه «عشق من باش» از لحاظ شعری چند ایراد دارد ولی زیبا بود و موفق شد و نمیتوانیم بگوییم ترانه «زانیار خسروی» بد بود. آلبوم بیخوابی آلبوم مردم نبود و اگر از مردم بپرسیم چند نفر میگویند که آن اثر را شنیدهاند؟ آلبوم بیخوابی باعث افسردگی سعید شهروز شد چون او خواننده مارکت و مردمی بود و خواننده ویترین یا موزهای نبود. تا قبل از آن هفت آلبوم به شکل دیگری کار کرده بود ولی در بیخوابی متفاوت عمل کرد. باز هم میگویم که من آلبوم بیخوابی را خیلی دوست داشتم و زیبا بود ولی سعید را از آنچه که تا کنون دیده بود و از آن لذت میبرد دور کرد. من تا به حال این حرفها را جایی مطرح نکردم ولی باید بگویم که آن آلبوم، سعید را دچار مشکلات روحی شدیدی کرد. قبل از بیخوابی خیلی از دوستان سعید از او دوری کردند و بعد از آلبوم هم شرایط بدتر شد. من از سال 87 به عنوان یکی از دوستانش با او رفت و آمد داشتم. هیچ پروژهای هم با همدیگر نداشتیم تا اینکه سال 88 یا 89 شد. یک نفر آن سال با من تماس گرفت و گفت میخواهم آهنگی را به سعید شهروز بدهم و شنیدهام کارهایش دست شما است. من هم گفتم که سعید اصلا کاری ندارد و بعدا میرفتند پشت سر من میگفتند که این آدم اجازه نمیدهد با سعید شهروز کار کنیم. سال 94 آلبوم ما منتشر شد و پیشتولید آلبوم ما ابتدای 94 آغاز شد. سعید شهروز واقعا شش سال کار نکرد. من هم آدم بسیار کمحوصلهای هستم. هیچکس در این سالها نبود و از صمیم قلب نمیخواست به سعید کمک کند اما همانها که نبودند میگویند که محمد کاظمی اجازه نمیداد که ما با او کار کنیم. ضمن اینکه قرار نبود در آلبوم «79» فقط من ترانه داشته باشم. درباره آلبوم سعید و بهنام باید بگویم که برخی ترانهسراها وجود داشتند که اتفاقا اسم و رسم هم دارند و دنبال همکاری با این دو خواننده بودند. هم سعید و بهنام مایل به همکاری با آنها نشدند و هم اینکه آن افراد باعث میشوند که فرهنگ ترانه پایین بیاید.
- «محمد علیزاده» دستمزد کارهایی که حتی یک بار روی کاغذ دیده را هم به من داده است
- *صحبت بحثبرانگیز دیگری در محافل موسیقی وجود دارد که میگویند آهنگسازان، ترانهسراها و تنظیمکنندههایی وجود دارند که میآیند با خواننده ارتباط دوستی برقرار میکنند. با او مسافرت میروند، رفت و آمد خانوادگی برقرار میکنند و در همین حین خدمات رایگان به او ارائه میدهند. یعنی مثلا ترانهسرا چند ترانه رایگان میدهد و خواننده را جذب میکند و چنین مسالهای را راجع به شما هم مطرح میشد.
باز هم سوال خوبی مطرح کردید! بهنام صفوی تا کنون به خانه ما نیامده و فقط سه یا چهار مرتبه من و همسرم را به منزل خود دعوت کردند. هیچ مسافرتی با هم نرفتیم و دستمزد من را به صورت تمام و کمال تا کنون پرداخت کرده است. فکر میکنم تصویر چکهای او را هم داشته باشم. اتفاقا بابت چک دستمزد من در آلبوم «معجزه» که از بهنام صفوی دریافت کردم یک پیانو خریدم چون مدتها بود دوست داشتم بخرم. این بدان معنا نیست که ما تا ریز مسائل را با هم حساب میکنیم. مثلا ما دو سال قبل قطعه «همین حوالی» را کار کردیم که من پیشنهاد دادم و بهنام هم پذیرفت و نزدیک نوروز منتشر کردیم. اتفاقا من خیلی هم خوب دستمزد میگیرم. آقای «محمد علیزاده» دستمزد کارهایی که حتی یک بار روی کاغذ دیده و پسندیده را هم به من داده است. ترانههایی است که هنوز پس از سه یا چهار سال توسط محمد علیزاده ساخته نشدهاند ولی از بس که خوش حساب است پول آنها را هم پرداخت کرده است. فقط من در رابطه با سعید شهروز رفت و آمد خانوادگی داریم و ما مسافرتی تا کنون با هم نرفتهایم. آقای شهروز زحمت کشید و به عروسی من آمد و حتی میکروفون هم دست گرفت چون حتی پدر و مادر من هم با ایشان در ارتباط هستند. من در کار آدم صمیمی نیستم و خیلی راحت با دیگران رفت و آمد نمیکنم، این حرفها را هم همان کسانی مطرح میکنند که اگر من را ببینند خودشان را نشناختن میزنند.
- *کمی هم درباره این سمت مدیریت هنری که در آلبوم فوقالعاده و 79 داشتید توضیح دهید.
من در هر دو این آلبومها تاثیری فراتر از یک ترانهسرا داشتم؛ همین! بهنام برای اینکه از زحمات من تشکر کند عنوان مدیریت هنری را به من داد که اتفاقاً چندان هم برایم جالب تمام نشد. اما در آلبوم سعید چنین عنوانی به من داده نشد.
- *یعنی یک پرودیوسر برای آن دو اثر بودید؟
من در حد یک پرودیوسر نبودم. البته شاید برای آلبوم سعید شهروز چنین کاری انجام داده باشم اما باور کنید خودم اصلا دنبال این حرفها نیستم.
- *اصلا چرا باید یک ترانهسرا برای خواننده محرک باشد که آلبومش را زودتر جمع کند؟ مگر وظیفه ترانهسرا این است که پیگیر زودتر جمعشدن کارها شود؟
مدیریت پروژه یکی از تواناییهای من است. اغلب ترانهسراها این کار را میکنند و پکیج جمع میکنند و ارائه میدهند. معمولا هم ترانهسراها در این زمینه از آهنگسازان و تنظیمکنندهها موفقتر هستند چون شاید یک مقدار فکرشان بازتر باشد. اینکه من بتوانم پرودیوسر باشم خوب است. دنبال این کار نبودم ولی تواناییاش را داشتم. آدمهایی که در آلبوم سعید شهروز حضور دارند را به جز من دیگر هیچکس نمیتوانست دور هم جمع کند که در شش ماه آن قطعات را آماده کنند.
- . اصلا در شش ماه امکانپذیر نیست یک آلبوم جمع کنید
- *این توانایی شما درست است اما به نظر من در آلبوم 79 کیفیت فدای سرعت شد.
دلیل سرعت زیاد آلبوم 79 و هر اتفاقی که به تبع این مساله رخ دهد خود آقای شهروز است و ایشان مقصر هستند. او میگفت یا الان کار کنیم یا دیگر کار نکنیم چون سعید شهروز کم حوصله است. اصلا در شش ماه امکانپذیر نیست یک آلبوم جمع کنید. جمعکردن آلبوم با همین کیفیت در طول شش ماه از عهده هیچ تیم دیگری هم برنمیآمد. ما دو راه داشتیم. یا سعید شهروز نباید کار میکرد یا به خاطر هوادارانش و پسرش که به آلبومی از پدرش به یاد ندارد باید مجموعهای را منتشر میکرد.
- *به عنوان یک دوست به او نگفتید که این سرعت به کیفیت کار لطمه وارد میکند؟
79 آلبوم باکیفیتی است. به شرط اینکه بدون غرض و نیت قبلی آن را گوش کنید.
- *اما این نکته را هم در نظر داشته باشید که این در حد آلبومهای گذشته سعید شهروز نظیر «غزلک» نبود که مردم با آن خاطرهسازی کردند.
سعید شهروز آن زمان انتخاب یک مردم بود. آلبوم بیخوابی به علاوه مرور زمان، این خواننده را از انتخاب اول مردم دور کرد. ما با خوانندهای کار نکردیم که انتخاب شماره یک مردم در بازار باشد. ما با خوانندهای همکاری کردیم که سالها فعالیتی نداشت و میخواست خودی نشان بدهد و ما از نتیجه کار کاملا راضی هستیم. چند قطعه در این آلبوم جواب داده و کار ما با آلبوم 79 تمام نشده است. تازه کار جدیدی را آغاز کردهایم و شاید از این به بعد نقش من کمرنگتر باشد. قول داده بودم تا پایان این مجموعه پای کار بایستم اما باز هم پای سعید تا هرجایی که بخواهد هستم. شما نباید به نوعی قضاوت کنید که ما یک کاری کردیم و تمام شد.
- مگر ایرادی دارد که من از حضور دوستان حرفهای و خوشسابقهام در یک پروژه استفاده کنم؟
- *درست است که سعید شهروز قصد داشت برای نسل جدید کار بسازد اما بد نبود اگر نگاه ویژهای هم به طرفداران دهه هفتاد و هشتاد خود میکرد. صحبت من این است که فکر میکنم شما وظیفه داشتید کمی او را آرام کنید تا به جای شش ماه زمان بیشتری صرف کنید و این مجموعه را مثلا سال 95 منتشر کنید.
من با سعید خیلی صحبت کردم و به شش ماه رسیدیم. او میخواست که در مدت دو ماه یک آلبوم جمع کند! سعید شهروز میگفت من آلبوم «پسرم» را در مدت چهارده روز جمع کردم. میگفت که آلبوم «غزلک» را در مدت یک ماه جمع کردم و خود شما اگر جای من بودید چه میکردید؟ شاهدان دیگری هم هستند که میتوانند گواهی دهند که ملودی و تنظیمهای آلبوم پسرم در مدت چهارده روز عید جمع شد. البته این نکته را هم متذکر شوم که ما کارها را بین هنرمندان مختلف پخش کردیم. درست است که آلبوم در مدت شش ماه جمع شد ولی ما شش تنظیمکننده داشتیم که هرکدام تقریبا دو اثر را تنظیم کردند. اغلب ترانهها را هم از قبل نوشته بودم. برخی از ترانهها را در آرشیو خودم با آهنگسازها داشتم و دلم نمیآمد به کسی واگذار کنم. یعنی در طول این شش ماه چند ترانه و ملودی را سعید شنید و فقط تنظیم کردیم. شرایط بازار هم به گونهای است که نمیتوان در مدت دو یا سه ماه پس از انتشار آلبوم درباره آن نظر داد. باید اجازه دهید که حداقل شش ماه بگذرد. ضمناً هرچه میگذرد ما بازتابهای بهتری از 79 میگیریم.
- *در زمینه انتخاب آهنگسازان و تنظیمکنندههای این آلبوم یک نکته توجه من را جلب کرد آن هم این بود که اغلب هنرمندان در گذشته سابقه همکاریهای متعدد یا دوستی با شما داشتند.
این مساله هم باز به همان موضوع قبل بازمیگردد و سعید شهروز عجله داشت. سه نفر از آهنگسازان خوب ما که از محبوبترین خوانندههای کشور هستند قرار بود به ما ملودی بدهند و هنوز هم قرار است این کار را انجام دهند. شاید آنها وقت نکردند چون خواننده هم هستند. در بحث تنظیم فرض کنید قرار بود با «کوشان حداد» همکاری کنیم که دوست صمیمی من است ولی شش ماه است که جواب تلفن مراجعهکنندگان جدید را نمیدهد چون سرش شلوغ است. چرا این سوال را نمیپرسید که چطور ما از «مهران عباسی» تنظیم داریم که فضایی کاملا متفاوت و مدرن دارد. من با «سیاوش صدری» یا «انوشیروان تقوی» رفاقت چندانی نداشتیم ولی من بیشتر به سراغ کسانی رفتم که میدانستم از جان و دل برای سعید کار میکنند. اما با وجود همه اینها مگر ایرادی دارد که من از حضور دوستان حرفهای و خوشسابقهام در یک پروژه استفاده کنم؟ اینطور که شما سوال میپرسید ظاهراً موضعگیریها در مورد من خیلی بیشتر از چیزی است که خودم احساس میکردم.
- *چند روز قبل آلبوم «معجزه» با صدای بهنام صفوی منتشر شد اما چه شد که این بار تنوع زیادی در بخش ترانه و ملودی و تنظیم آلبوم او وجود داشت؟
ما پس از آلبوم فوقالعاده یک لیست نوشتیم و قرار شد که بهنام از هرکدام از این دوستان دو ترانه بگیرد. یعنی مثلا دو ترانه از من، دو ترانه از دکتر «افشین یداللهی» یا دو ترانه از روزبه بمانی بگیرد. در همان حال و هوا داشتیم پیش میرفتیم و بهنام برخی از کارهایش را انتخاب کرد. باز هم همان داستان قبل پیش آمد و زمانی که کنار هم نشستیم به نقاط مشترک زیادی رسیدیم و دو ترانه من ناگهان به پنج ترانه تبدیل شد.
- *محمد کاظمی در میان مخاطبان با ترانههایش شناخته شده ولی در این آلبوم یک ملودی هم داشتید که اتفاق جالبی بود.
من قبلاً هم علاوه بر بهنام با ماهان بهرامخان و چند خواننده دیگر در زمینه ملودی کار کرده بودم اما استقبال از قطعه حسود برایم جالب بود و من را بیشتر ترغیب کرد.
- خیلی وقتها آرزو میکنم ای کاش مخاطب موسیقی باقی میماندم و خیلی چیزها را نمیدیدم
- *شما روی ورود چهرههای جدید به بخش کلام این مجموعه چقدر نقش داشتید؟ این بار هم نقش محرک داشتید؟
بهنام صفوی قبلاً با روزبه بمانی در تیتراژ مشترکی که به همراه «فرزاد فرزین» و «علی اصحابی» اجرا کردند همکاری کرده بود و خودش با ایشان صحبت کرد. پس از آلبوم قبلی من «حسین غیاثی» را به بهنام پیشنهاد دادم. در ادامه هم او را با «بهنام کریمی» و «امیرعلی زمانیان» و «صادق نورانی» آشنا کردم. از ابتدا بنا بر این بود که من در داستانها دخالت نکنم ولی باز هم پیگیر شدم و خصوصا این مساله پس از عمل جراحی او بیشتر شد. پس از عمل جراحی هرکاری از من خواست با کمال میل پذیرفتم و انجام دادم. بهنام پس از آلبوم فوقالعاده دوست داشت با بهروز صفاریان همکاری کند. من از طریق بهنام کریمی پیگیر شدم و این خواسته بهنام محقق شد. اما حضور بهروز صفاریان در آلبوم بهنام صفوی به ضرر من تمام شد.
- *قضیه از چه قرار بود؟ چون شایعات و صحبتهایی در این زمینه مطرح شد.
آقای بهنام کریمی حدود دو یا سه سال پیش روی یکی از ترانههای من ملودی ساخته بود و ما این ملودی و ترانه را خیلی دوست داشتیم. آنقدر این کار به دل ما نشست که آن را کنار گذاشتیم تا خوانندهای پیدا شود که برای صدایش مناسب باشد. یکی از این ملودیها را بهنام صفوی پسندید. با پیگیریهای من و زحمت بهنام کریمی، آقای بهروز صفاریان پس از هفت هشت ماه جواب دادند و گفتند که با شروطی این کار را تنظیم میکنم. یکی از شروط اولیه ایشان این بود که من ترانه محمد کاظمی را تنظیم نمیکنم. دلیل آقای صفاریان هم یکی از مصاحبههای من با برنامه «ساعت 25» بود که خودم ندیدم اما ظاهرا در سایت «آپارات» هم موجود است. من در آن مصاحبه گفتم که تیتراژ سریال «نابرده رنج» از تیتراژ سریال «ماتادور» بیشتر گرفت و شنیده شد و این حرف برای آقای صفاریان خوشایند نبود. اصلا قصد من این نبود که راجع به ایشان قضاوت کنم زیرا در جایگاهی نیستم که بخواهم کارشان را نقد یا قضاوت کنم. آن مصاحبه با من به عنوان ترانهسرا انجام شد ولی اگر آن مصاحبه با من به عنوان ژورنالیست انجام میشد دیگر ژانر کاری ما متفاوت میشد و میتوانستم تحلیل کنم. اگر قرار بود تحلیل کنم که مفصلتر صحبت میکردم. فکر میکنم تیتراژ نابرده رنج در جشن سالانه «موسیقی ما» هم جایزه برد و حرف من بیدلیل نبود. گاهی اوقات شرایطی پیش میآید که دلتان از موسیقی میگیرد و من سر این اتفاق واقعا دلم گرفت. من با واسطه شنیدهام که ایشان گفتهاند فلانی دشمن ما است یا علیه ما صحبت کرده است. این صحبتها برای زمان جنگ است و چنین حرفهایی وجود ندارد. من خودم هم طرفدار موسیقی آقای صفاریان هستم ولی امیدوارم طرفداران ایشان این بخش مصاحبه را منطقی بخوانند. من در آن مصاحبه با ساعت 25 قصد نداشتم درباره آقای صفاریان صحبت کنم که ایشان اینقدر به خودشان گرفتند و حقیقت هم این است که همین الان از مردم عادی هم اگر بپرسید طیف بیشتری قطعه نابرده رنج را میشناسند. نهایتا آقای صفاریان صرفا برای اینکه ترانه من نباشد، کار را به آقای بمانی دادند و ایشان ترانه نوشتند. ما آن ملودی و ترانه را سه سال در آرشیو داشتیم و ترانه من که با آن ملودی چفت بود بیرون ماند. اینکه ترانه بیرون مانده مهم نیست ولی باطن قضیه تأمل برانگیز است. این برای من عجیب است که یک تنظیمکننده باتجربه و باسابقه و کاربلد چنین دیدگاهی درباره من دارند. زمانی که من مدرسه میرفتم آقای صفاریان آلبوم «مسافر» را کار کردند و اینکه الان نسبت به من چنین واکنشی نشان دهند عجیب است. خیلی وقتها آرزو میکنم ای کاش مخاطب موسیقی باقی میماندم و خیلی چیزها را نمیدیدم. من کارهای ایشان را دوست داشتم و دارم ولی با این نوع برخورد ذهنیت بیست سال قبل من را هم خراب میکنند. فکر میکنم در هر برنامه تلویزیونی و نظرسنجی اگر مطرح کنید میگویند که کدام یک از این دو قطعه بیشتر شنیده شده است. معلوم است که یک قطعه هیت را نمیتوانید با یک تیتراژی که صرفا شنیده شده مقایسه کنید. البته من از این نوع برخوردها زیاد دیدهام ولی این مساله نقطه اوج بود. دوستان از من خواستند که با ایشان تماس بگیرم و مساله را حل و فصل کنم. آقای صفاریان استاد و پیشکسوت هستند ولی مطمئن بودم ایشان که از یک صحبت به راحتی برداشت منفی کرده، از تماس تلفنی هم برداشت منفی خواهد کرد.
- *این دیدگاه و نظرات شما از آن صحبتها نیست که چند سال بعد از بیانش پشیمان شوید؟ شبیه همان مصاحبهای که درباره آلبوم حمید عسکری داشتید و امروز به اشتباه خود اذعان کردید.
الان من حرف بدی نزدم و شما خودتان که روزنامهنگار هستید مگر شک دارید که نابرده رنج از ماتادور بیشتر شنیده شده است. شاید برخی اهالی موسیقی بعدا از حرفهای خود و دیدگاههایی که دارند پشیمان شوند. ولی در ریشه کاری ما تحلیل وجود دارد و در این یک مورد نمیتوانم زیر حرفم بزنم.
- از زمانی که ژورنالیست بودم تا الان، محمد علیزاده خواننده محبوب من است
- *یکی دیگر از آلبومهای شما در سال 95 آلبوم محمد علیزاده است. فکر میکنم در این اثر هم حضور داشته باشید. درست است؟
برخی فکر میکنند که ما با هم مشکلی داریم و به همین دلیل طی چند وقت اخیر کم کار کردیم. هیچ مشکلی نبود ولی من بعد از تأهل شرایطم عوض شد. بهنام یا سعید شهروز متأهل هستند و ارتباط با آنها راحتتر است. شرایط محمد علیزاده متفاوت است و خصوصا اینکه به دلیل کنسرتهایش زمان آزاد زیادی ندارد. زمانهای آزاد او هم به گونهای است که من به عنوان یک فرد متأهل خیلی نمیتوانم در کنارش باشم. به همین دلایل همکاریهای ما کمرنگ شد ولی دوستی ما کماکان پابرجا است. در آلبوم او بهترین ترانههایم را در اختیارش قرار دادم.
- *پس از آلبوم «دلت با منه» در یک ماه رمضان شما و محمد دو تیتراژ با همدیگر داشتید و من انتظار داشتم این روند ادامه پیدا کند اما چه شد که او بیشتر به سمت کارهای «مهرزاد امیرخانی» رفت؟
ما هیچ مشکلی نداشتیم و نداریم اما به هرحال خودم هم انتظار داشتم این همکاری بیشتر باشد. حس میکنم مهرزاد امیرخانی به محمد علیزاده نزدیکتر بود و فکر میکنم اینطور بوده باشد. در اینکه «هواتو کردم» با ملودی و تنظیم خوب «میلاد ترابی» و اجرای عالی محمد، موفق بود شکی نیست. در اینکه «حس آرامش» یکی از بهترین قطعات مناجاتی چند سال اخیر با ملودی خوب محمد و تنظیم «شهاب اکبری» است شکی نیست. حس میکنم مهرزاد امیرخانی در این چند سال نزدیکتر بود و هیچ وقت راجع به این داستان نپرسیدم.
- *یعنی فکر میکنید محمد علیزاده ارتباط نزدیک و دوستیها را در اولویت قرار داده است؟
اینطور نیست. همکاری محمد با مهرزاد امیرخانی به هر شکلی که باشد خروجیهای بدی نداشت. مثلا قطعه «زخم» را با هم داشتند که اثر خیلی خوبی بود. اما در کارهای ریتمیک آنها ترانهها میتوانست بهتر باشد ولی باید ببینیم در آینده چه اتفاقاتی رخ خواهد داد. از زمانی که ژورنالیست بودم تا الان، محمد علیزاده خواننده محبوب من است. هر زمان هم که ترانه خاصی داشته باشم برایش میخوانم اما نمیگویم که بیا همکاری داشته باشیم. کلا به کسی نمیگویم که همکاری کنیم اما همکاری با صدایی مثل محمد علیزاده آرزوی من بوده و هنوز هم افتخار من است. در کل موسیقی فقط یک نفر است که با جان و دل به او پیشنهاد میدهم که همکاری کنیم ولی نمیتوانم اسم او را اینجا مطرح کنم. تا حالا هم به او پیشنهاد ندادهام ولی اگر شرایطش باشد حتما این کار را خواهم کرد.
- *آلبوم «بابک جهانبخش» هم منتشر شد و کمی هم درباره حضور در این پروژه برای ما بگویید.
در آلبوم «حالم خوبه» با صدای «بابک جهانبخش» یک ترانه دارم که ملودی آن توسط «امیرعلی زمانیان» ساخته شده و تنظیم هم اثری از «امیرحسین اویسی» است. قرار بود همکاری ما بیشتر باشد اما گرفتاریهایی که برای من پیش آمد باعث شد ارتباطی که قرار بود پررنگتر باشد شکل نگیرد. اما حاصل همکاری یک اثر ریتمیک شد که از قبل کار کرده بودیم.
- *درباره آلبوم او نظری ندارید؟
این اثر به تازگی منتشر شده و صحبت و نظر دادن درباره آن زود است و باید بیشتر شنیده شود. اما فکر میکنم این آلبوم بیشتر به ذائقه عام نزدیکتر است تا فضای خاصی که شاید در آلبوم قبلی بابک دیده میشد. در کل به نظر من، «حالم خوبه» یکی از آلبومهای خوب بابک است. درباره او هم باید بگویم که بابک جهانبخش به معنای واقعی یک خواننده حرفهای است و ادای حرفهای بودن را در نمیآورد.
- دوستان خواننده به دنبال فضای روتین هستند و ترس دارند
- *برخی منتقدان طی سالهای گذشته به دفعات این موضوع را مطرح کردهاند که در ترانه ما اتفاق وجود ندارد که بگوییم عجب سوژه جالبی در فلان ترانه بود یا مثلا تعابیر و عبارات جالبی را بشنویم. چرا ترانه ما چند سال است که صرفا به یک سری کلمات و عبارات تکراری محدود شده و اتفاق خاصی در آن نیست؟
خوانندهها مقصر تکراریشدن ترانه هستند. لااقل در رابطه خودم مقصر این مساله را خوانندهها میدانم. این ریسک را نمیپذیرند که یک ترانه متفاوت را اجرا کنند. ترانههای زیادی دارم که سوژههای عجیب و متفاوتی دارند و محمد علیزاده یکی از آنها را در آلبوم جدیدش اجرا کرده است.
- *فکر کنم منظورتان قطعه «گلو درد» باشد.
این ترانه فضای متفاوتی دارد و جالب است. اما خوانندهها این ریسک را نمیپذیرند. ما برای آلبوم بهنام صفوی سه ترانه فوقالعاده خوب با سوژههای جالب داشتم و هماهنگ کردیم. او پس از چند وقت گفت که میترسم این کارها مردمپسند نباشد. دوستان خواننده به دنبال فضای روتین هستند و ترس دارند. این ترس پوشالی است و باید آن را بشکنند. اگر خواننده گمنام این قبیل ترانههای متفاوت را بخواند که شنیده نمیشود. پس خوانندهای که اسم دارد باید کار خاص بخواند تا شنیده شود که متاسفانه معمولا چنین کاری انجام نمیدهند. تا میآییم یک استعاره متفاوت و جدید به کار ببریم میگویند که آن را حذف کن در حالی که مثلا ما کل ترانه را به خاطر همان یک استعاره نوشتهایم. این اتفاق راجع به من محمد کاظمی صرفا وجود ندارد. بهترین ترانهسراهای ما هم گاهی اوقات با خوانندهها چالش دارند و ناچار میشوند کلام خود را عوض کنند.
- *به هرحال انگشت اتهام به سمت شماست.
یک ترانه به نام «کجا برگشتی» در آلبوم سعید شهروز داشتیم که سوژه و تصویر کلمات خاص داشت و اتفاقا جواب داد. از خود آقای شهروز میتوانید بپرسید که من چقدر به او اصرار کردم که به خاطر من این کار را بخوان. به او گفتم که شما این همه کار به خاطر خودت انتخاب کردی، این یک قطعه را به خاطر من بخوان.
- *این اصرار را نمیتوانید به دیگران داشته باشید؟
به دلیل اینکه در کل آلبوم او حضور داشتم و شرایط متفاوت بود اصرار کردم. اما به دیگران هیچ وقت اصرار نمیکنم. پیشنهاد میدهم ولی قبول نمیکنند. نمیتوانم ترانهها را لو دهم ولی اگر آن سه ترانهای که قرار بود بهنام صفوی اجرا کند را بشنوید متوجه گفتههای من میشوید.
- *جالب است که پس از انتقاد به خوانندهها از آنها میشنویم که دور و بریهای ما فلان ترانه را دوست داشتند و شما چطور میگویید آن کار تکراری بود؟ به اعتقاد من بخشی از معضلات موسیقی پاپ ما تقصیر همین دور و بریهایی است که اسمشان هیچ وقت عنوان نمیشود. اما ترانهسرا یکی از همین افراد نیست که به خواننده گوشزد کند؟
این درست است ولی خواننده وقتی از یک کار جواب میگیرد همان را ادامه میدهد. پس از اینکه از همان فضا دیگر جواب نمیگیرد، مسیر را عوض نمیکند و میگوید که مسیر را درست ادامه ندادم و باید محکمتر ادامه بدهم. محمد علیزاده نسبت به سایر خوانندههایی که دیدهام ریسکپذیرتر است. بهنام صفوی در این زمینه کم ریسک میکند. من خیلی شهاب رمضان را دوست دارم و خیلی هنرمند است ولی یک خط در میان است و گاهی اوقات ریسک میکند. اگر دقت کنید بیشتر از اینکه در ترانههای یک ترانهسرا یکنواختی ببینید، در ترانههایی که یک خواننده اجرا کرده یکنواختی میبینید.
- *آدمها را عوض میکنند ولی فرمول را عوض نمیکنند.
دقیقا همین است. میخواهم از این به بعد در صفحات اجتماعی خودم کارهای خوانندههای جوان را ارائه کنم که واقعا متفاوت هستند ولی شنیده نشدند. از این وضع که شما اشاره کردید ناراضی هستم و هر بار هم میخواهم به خواننده بگویم که فقط همین کار را بخوان ولی وقتی وارد کار میشویم میبینیم که باز هم به مسیر دیگری میروند. به هر حال کار تیمی است و نمیتوانید فقط روی یک نظر پافشاری کنید. امیدوارم روزی ثابت کنم که این اتفاق با شکستن ترس خوانندهها رخ میدهد. خوشحالم که این اتفاق با «کجا برگشتی» در سال 94 و در آلبوم سعید شهروز تا حدودی رخ داد. در سال 95 هم قطعه «گلو درد» را دارم که به آن امیدوار هستم.
- تا کنون کارهای خوبی با صدای دوستان ترانهسرا نشنیدهام
- *درباره نوشتن ترانه توسط خوانندهها چه نظری دارید؟
من با اینکه خواننده ترانه بنویسد مشکلی ندارم ولی با برخی اصرارهای آنها مشکل دارم. حقیقتش را بخواهید من از ترانههای آلبوم آخر محسن یگانه لذت نبردم و شاید بهتر بود ایشان فقط دو سه ترانه از خودش اجرا میکرد. رضا صادقی زمانی که احساس کرد ترانههایش از ناببودن گذشته در حال خارج شدن است به سراغ دیگران رفت و خودش هم چند کار را نوشت. اتفاقا ترانههایی که خودش مینویسد طی چند وقت اخیر بیشتر به چشم آمد. محمد علیزاده نوشتههای قابل قبولی دارد. برخی از دوستان هم هستند که توان زیادی در نوشتن ندارند اما روی سرودههای خود اصرار میکنند.
- *نقطه مقابل این داستان هم ترانهسراهایی هستند که به شکل عجیبی همه دارند به شکل جدی در زمینه خوانندگی فعالیت میکنند.
شاید این دوستان از ماحصل اجرای ترانههای خود راضی نمیشوند. شاید تبعیض مادی را میبینند که واقعا به چشم میآید. عدم قانون کپیرایت واقعا این تبعیض بین خواننده و ترانهسرا را دو چندان کرده است. امنیت مالی یک خواننده بیش از صد برابر ترانهسرا است. ترانهسراها هم فکر میکنند شاید ما هم روی استیج رفتیم و این اتفاقات برایمان رخ داد.
- *برخی از این دوستان هم اعتقاد دارند که از پشتپرده بودن و صرفا یک اسم بودن خسته شدهاند. خود شما این مشکل را ندارید که به سراغ خوانندگی بروید؟
تا کنون راجع به خوانندگی فکر نکردهام ولی من فعلا دوست دارم فقط در همین بخش کلام حضور داشته باشم. حتی ملودیسازی را هم در سایه ادامه میدهم. تا کنون کارهای خوبی با صدای دوستان ترانهسرا نشنیدهام. از آقای یداللهی چند سال قبل یک تیتراژ شنیدم. چند کار با صدای آقای «یغما گلرویی» شنیدم که خوب نبودند. یک کار با صدای آقای امیر ارجینی شنیدم که دوست داشتم. تیتراژ «شب شیشهای» با صدای روزبه بمانی را دوست داشتم و او ترانهسرایی است که اگر بخواند خوب است. مهرزاد امیرخانی هم در این حوزه فعال است ولی جنس صدای او مورد علاقه من نیست. به هرحال این دوستان زمانی موفق میشوند که در خوانندگی بیشتر شناخته شوند و این اتفاق تا کنون برای هیچکدام از آنها رخ نداده است. بعید هم میدانم چنین اتفاقی رخ دهد. این دوستان طرفداران زیادی دارند ولی به هرحال طرفدارها هم این دوستان را در نهایت یک ترانهسرا میدانند. این حسی است که من دارم و مطمئن نیستم.
- *و کلام آخر؟
ظاهراً اتهامات خیلی زیادی به بنده وارد است که شما هم در طول مصاحبه به صورت محترمانه به آنها اشاره کردید. بعضی از آنها را قبلاً شنیده بودم و بعضیها برایم تازگی داشت. من اگر اعتباری دارم از جانب خدا بوده و مطمئن هستم که فقط خدا میتواند این اعتبار را از من پس بگیرد. اگر هم اعتباری ندارم که دیگر جایی برای بحث و اتهام باقی نمیماند. به هرحال از گفتگوی چالشی و دقیق شما سپاسگزارم. همچنین یک آرزوی سینمایی دارم. اگر لطف کنند مسئولین فیلم «ابد و یک روز» را به اسکار معرفی کنند شاید دوباره اسکار بگیریم. نهایتا باید بگویم که من همصنفهای خودم را دوست دارم و آنها را هر جا که میبینم خوشحال میشوم. امیدوارم آنها هم چنین حسی داشته باشند ولی امیدوارم این احساسات را بتوانیم راحتتر به هم منتقل کنیم.
برچسب ها:
نویسنده:
دسته بندی مطلب:
– آلبوم «بیخوابی» سعید شهروز را دچار مشکلات روحی شدیدی کرد
– حس میکنم «مهرزاد امیرخانی» به «محمد علیزاده» نزدیکتر بود
– بابک جهانبخش به معنای واقعی یک خواننده حرفهای است
– از ترانههای آلبوم آخر محسن یگانه لذت نبردم
– شهاب رمضان گفت ایمیلهایت را باز نمیکردم چون باور نداشتم که ترانهسرا باشی!
– خوانندهها مقصر تکراریشدن ترانه هستند
– تا کنون به خوانندگی فکر نکردهام و ملودیسازی را هم در سایه ادامه میدهم
محمد کاظمی: حضور بهروز صفاریان در آلبوم بهنام صفوی به ضرر من تمام شد