حال که همدلی نیست، اندیشه کجاست؟
حال که همدلی نیست، اندیشه کجاست؟

[ ندا انتظامی – روزنامهنگار ]
چه اتفاقی برای جامعه خبری و موسیقی ایران افتاده است که هر روز شایعات جدیدی از مسائل اصلی و حاشیهای ارکستر سمفونیک تهران (به رهبری علی رهبری) به گوش میرسد؟ شایعاتی که اول در کانالهای خبری دستبهدست میشود و سرانجام بهعنوان خبر از خبرگزاریهای رسمی سر درمیآورد.
داستان چیست که هنرمندان بر سر قدیمیترین ارکستر سمفونیک ایران با هم نزاع می کنند. هر روز گفتوگو و یادداشتهای افشاگرانهایی از هنرمندان مختلف درباره این ارکستر قدیمی چاپ میشود و در ادامه جوابیه فلان هنرمند و مسئول را به دنبال دارد و این داستانها تا ابد دارد، هیچکس هم خویشتنداری نمیکند و خوراک رسانهها از این مسیر تأمین میشود.
چه اتفاقی افتاده است که هنرمندان نامه نوشتن را نه به مدیرکل دفتر موسیقی یا معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد، بلکه مستقیم به وزیر یا شخص رییسجمهور انتخاب کردهاند؟ و همه از نگرانی وضعیت ارکستر سخن میگویند و گویی نمیدانند که این حاشیههای بی سرانجام بیشتر به ضرر ارکستر سمفونیک و جامعه موسیقی کشور است.
چرا تحمل دیگران، همصنفهای دنیای موسیقی تا این اندازه سخت شده است که هر روز داستان تازهای در مورد موسیقی، جشنواره موسیقی فجر و البته ارکستر سمفونیک تهران برپا میشود. هنرمندان به جان هم افتادهاند و متأسفانه این مسائل نه در پشت پرده، محفلهای خصوصی و دوستانه بلکه در رسانههای جمعی مطرح میشود. با تمام انتقاداتی که به مدیران ردهبالای ارشاد برای ایجاد این فضا و کنارهگیری خودشان از این ماجراها هست، اما سؤال اینجاست که همدلی هنرمندان با یکدیگر کجا رفته است؟ همان همدلی که برای راهاندازی ارکستر سمفونیک تهران بعد از سالها بود؟ هر چه که هست نه تنها صرفا به مدیران دولتی بلکه به خود مدیر هنری ارکستر و هنرمندان موسیقی هم برمیگردد که هر روز به این حاشیهها دامن میزنند.
در مدتی که کار رسانهای انجام دادهام باید اعتراف کنم که هرگز این حجم برخورد هنرمندان با یکدیگر و یا علیه ارکستر را ندیدهام. متأسفانه این برخورد تنها در سطح هنرمندان نیست، بلکه دامنه دعوا گستردهتر شده و حتی پای اهالی رسانه به این میان باز شده است. شاید اهالی رسانه هم به همین اندازه مقصرند.
برخی از اهالی رسانه طرفدار فلان هنرمند هستند و عده دیگر طرفدار فلان هنرمند. در این میان رسالت مطبوعات که همان روشنگری است فراموش شده است. همچنین از یاد رفته هنرمندی که امروز عهدهدار عنوان مهمی در ارکستر است و در حال حاضر محبوب، چگونه با حمایت همین منتقدان به کرسی رهبری نشسته است و یا فراموش شده که هنرمندی که امروز مورد انتقاد رسانهها قرار گرفته، تا چندی پیش چه خدمات ارزنده ایی به موسیقی کشور کرده است. متأسفانه اهالی رسانه هم وارد این بازی شدهاند بدون آنکه پیشینه خبر را به یاد بیاورند. اهالی رسانه همواره مدافع حقوق هنرمندان و ارکسترها بودهاند. اگر امروز ارکستری هست از همت و تلاش همین خبرنگاران است. همانانی که در هر نشست و برنامه ایی، در هر گزارشی و هر خبری از ارکسترها نام بردند و نگذاشتند که این ارکسترها خاموش شوند. خبرنگارانی که با قدرت مسئولان را وادار به پاسخگویی کردند.
سخنم اینجا نه با هنرمندان است که خود صاحباختیار کار خودشان هستند و متأسفانه صلاح کارشان را امروز در این می بینند که با تیغ نقد به جان هم بیفتند. بلکه سخنم با اهالی رسانه است که همواره مدافع حقوق هنرمندان و ارکسترها بوده است.
چه بهتر است اگر نقدی به شرایط موجود ارکسترها و موسیقی هست با ادبیات منصفانه و درست بیان شود. پیش داوری کردن، دادن القاب و بیان خاطراتی که در جلسات گفتوگو با هنرمندان داشتهایم در حد مطرح کردن در شبکه های اجتماعی هم نیست، چه برسد به اینکه بخواهیم بر اساس آن ها فضای موجود ارکستر را نقد کنیم.
چه بخواهیم و چه نخواهیم بدنه موسیقی کشور ضعیف است، خانه موسیقی یا صنف موسیقی بی اعتبار و محل دلخوری هنرمندان است و جایگاهی ندارد که مشکلات هنرمندان را درون سازمان حل کند، گردش اقتصادی موسیقی ناچیز است، لغو کنسرتها و ناامنی فضای موسیقی، هنرمندان را آزرده کرده است. پس بهتر است که خودمان تیشه به ریشه این درخت کهن نزنیم. چراکه فردا همین هنرمندان منتقد، قطعاتشان برای اجرا در اختیار رهبر ارکستر میگذارند و در نهایت همه با هم دست در دست عکس یادگاری میگیرند.
برچسب ها:
دسته بندی مطلب:
[ ندا انتظامی – روزنامهنگار ]
چه اتفاقی برای جامعه خبری و موسیقی ایران افتاده است که هر روز شایعات جدیدی از مسائل اصلی و حاشیهای ارکستر سمفونیک تهران (به رهبری علی رهبری) به گوش میرسد؟ شایعاتی که اول در کانالهای خبری دستبهدست میشود و سرانجام بهعنوان خبر از خبرگزاریهای رسمی سر درمیآورد. داستان چیست که هنرمندان بر سر قدیمیترین ارکستر سمفونیک ایران با هم نزاع می کنند. هر روز گفتوگو و یادداشتهای افشاگرانهایی از هنرمندان مختلف درباره این ارکستر قدیمی چاپ میشود و در ادامه جوابیه فلان هنرمند و مسئول را به دنبال دارد و این داستانها تا ابد دارد، هیچکس هم خویشتنداری نمیکند و خوراک رسانهها از این مسیر تأمین میشود…
حال که همدلی نیست، اندیشه کجاست؟
[ ندا انتظامی – روزنامهنگار ]
چه اتفاقی برای جامعه خبری و موسیقی ایران افتاده است که هر روز شایعات جدیدی از مسائل اصلی و حاشیهای ارکستر سمفونیک تهران (به رهبری علی رهبری) به گوش میرسد؟ شایعاتی که اول در کانالهای خبری دستبهدست میشود و سرانجام بهعنوان خبر از خبرگزاریهای رسمی سر درمیآورد.
داستان چیست که هنرمندان بر سر قدیمیترین ارکستر سمفونیک ایران با هم نزاع می کنند. هر روز گفتوگو و یادداشتهای افشاگرانهایی از هنرمندان مختلف درباره این ارکستر قدیمی چاپ میشود و در ادامه جوابیه فلان هنرمند و مسئول را به دنبال دارد و این داستانها تا ابد دارد، هیچکس هم خویشتنداری نمیکند و خوراک رسانهها از این مسیر تأمین میشود.
چه اتفاقی افتاده است که هنرمندان نامه نوشتن را نه به مدیرکل دفتر موسیقی یا معاون امور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد، بلکه مستقیم به وزیر یا شخص رییسجمهور انتخاب کردهاند؟ و همه از نگرانی وضعیت ارکستر سخن میگویند و گویی نمیدانند که این حاشیههای بی سرانجام بیشتر به ضرر ارکستر سمفونیک و جامعه موسیقی کشور است.
چرا تحمل دیگران، همصنفهای دنیای موسیقی تا این اندازه سخت شده است که هر روز داستان تازهای در مورد موسیقی، جشنواره موسیقی فجر و البته ارکستر سمفونیک تهران برپا میشود. هنرمندان به جان هم افتادهاند و متأسفانه این مسائل نه در پشت پرده، محفلهای خصوصی و دوستانه بلکه در رسانههای جمعی مطرح میشود. با تمام انتقاداتی که به مدیران ردهبالای ارشاد برای ایجاد این فضا و کنارهگیری خودشان از این ماجراها هست، اما سؤال اینجاست که همدلی هنرمندان با یکدیگر کجا رفته است؟ همان همدلی که برای راهاندازی ارکستر سمفونیک تهران بعد از سالها بود؟ هر چه که هست نه تنها صرفا به مدیران دولتی بلکه به خود مدیر هنری ارکستر و هنرمندان موسیقی هم برمیگردد که هر روز به این حاشیهها دامن میزنند.
در مدتی که کار رسانهای انجام دادهام باید اعتراف کنم که هرگز این حجم برخورد هنرمندان با یکدیگر و یا علیه ارکستر را ندیدهام. متأسفانه این برخورد تنها در سطح هنرمندان نیست، بلکه دامنه دعوا گستردهتر شده و حتی پای اهالی رسانه به این میان باز شده است. شاید اهالی رسانه هم به همین اندازه مقصرند.
برخی از اهالی رسانه طرفدار فلان هنرمند هستند و عده دیگر طرفدار فلان هنرمند. در این میان رسالت مطبوعات که همان روشنگری است فراموش شده است. همچنین از یاد رفته هنرمندی که امروز عهدهدار عنوان مهمی در ارکستر است و در حال حاضر محبوب، چگونه با حمایت همین منتقدان به کرسی رهبری نشسته است و یا فراموش شده که هنرمندی که امروز مورد انتقاد رسانهها قرار گرفته، تا چندی پیش چه خدمات ارزنده ایی به موسیقی کشور کرده است. متأسفانه اهالی رسانه هم وارد این بازی شدهاند بدون آنکه پیشینه خبر را به یاد بیاورند. اهالی رسانه همواره مدافع حقوق هنرمندان و ارکسترها بودهاند. اگر امروز ارکستری هست از همت و تلاش همین خبرنگاران است. همانانی که در هر نشست و برنامه ایی، در هر گزارشی و هر خبری از ارکسترها نام بردند و نگذاشتند که این ارکسترها خاموش شوند. خبرنگارانی که با قدرت مسئولان را وادار به پاسخگویی کردند.
سخنم اینجا نه با هنرمندان است که خود صاحباختیار کار خودشان هستند و متأسفانه صلاح کارشان را امروز در این می بینند که با تیغ نقد به جان هم بیفتند. بلکه سخنم با اهالی رسانه است که همواره مدافع حقوق هنرمندان و ارکسترها بوده است.
چه بهتر است اگر نقدی به شرایط موجود ارکسترها و موسیقی هست با ادبیات منصفانه و درست بیان شود. پیش داوری کردن، دادن القاب و بیان خاطراتی که در جلسات گفتوگو با هنرمندان داشتهایم در حد مطرح کردن در شبکه های اجتماعی هم نیست، چه برسد به اینکه بخواهیم بر اساس آن ها فضای موجود ارکستر را نقد کنیم.
چه بخواهیم و چه نخواهیم بدنه موسیقی کشور ضعیف است، خانه موسیقی یا صنف موسیقی بی اعتبار و محل دلخوری هنرمندان است و جایگاهی ندارد که مشکلات هنرمندان را درون سازمان حل کند، گردش اقتصادی موسیقی ناچیز است، لغو کنسرتها و ناامنی فضای موسیقی، هنرمندان را آزرده کرده است. پس بهتر است که خودمان تیشه به ریشه این درخت کهن نزنیم. چراکه فردا همین هنرمندان منتقد، قطعاتشان برای اجرا در اختیار رهبر ارکستر میگذارند و در نهایت همه با هم دست در دست عکس یادگاری میگیرند.
برچسب ها:
دسته بندی مطلب:
[ ندا انتظامی – روزنامهنگار ]
چه اتفاقی برای جامعه خبری و موسیقی ایران افتاده است که هر روز شایعات جدیدی از مسائل اصلی و حاشیهای ارکستر سمفونیک تهران (به رهبری علی رهبری) به گوش میرسد؟ شایعاتی که اول در کانالهای خبری دستبهدست میشود و سرانجام بهعنوان خبر از خبرگزاریهای رسمی سر درمیآورد. داستان چیست که هنرمندان بر سر قدیمیترین ارکستر سمفونیک ایران با هم نزاع می کنند. هر روز گفتوگو و یادداشتهای افشاگرانهایی از هنرمندان مختلف درباره این ارکستر قدیمی چاپ میشود و در ادامه جوابیه فلان هنرمند و مسئول را به دنبال دارد و این داستانها تا ابد دارد، هیچکس هم خویشتنداری نمیکند و خوراک رسانهها از این مسیر تأمین میشود…
حال که همدلی نیست، اندیشه کجاست؟